پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

سه سال و یازده ماهگی 1( تفریحات اردیبهشت ماه)

سلام عشقاااااااا سه سال و یازده ماهگی تون مبارررررررک سه سال و یازده ماهگی تون افتاد به اردیبهشت ماه ، زیباترین و بهترین ماه اصفهان . هوا عالی ، طبیعت زیبا ، همه چیز فراهم برای تفریح . به همین خاطر عکس های این ماه را به دو قسمت تقسیم کردم یکی تفریحات و یکی شیرین کاری ها . این پست اختصاص داره به تفریحاتتون . با هم ببینیم  پارک غدیر، جشنواره از مزرعه تا بشقاب اسکوتر بازی در کنار پل خواجو و زاینده رود زیبا یک روز کامل در پارک ناژوان همراه با هیوا و شاینا  اینم همون توضیح بالایی بعلاوه اینکه عکس: مامان ندا  و طراح ژست : خاله مهرنوش بدون شرح همراه با شاینا کار هرروز بن...
29 ارديبهشت 1394

سفر یک روزه به گلپایگان

سلام عزیزای دل من  سفر یک روزه کوتاه و مختصری به گلپایگان داشتیم همراه با مامان نازی و پدرجون . عالی بود خیلی خوش گذشت بخصوص به شما دوتا وروجک    ارگ گوگد داخل ارگ  گفتم ژست خوشگل بگیرید ،   گرفتید دیگه  کنار رودخانه جاری در پشت سد گلپایگان پارسا خان میترسید مار بیاد  قاصدک نموند دیگه اونجا ماشاالله ، ماشاالله ، ماشاالله  ...
26 ارديبهشت 1394

تله کابین

عشقولیای من سلااااااااام  امروز با مامان نازی بردیمتون تله کابین صفه ، خیلی دوست داشتید اما همش دنبال جنگل و همسفری های شمالمون میگشتید  لحظه ورود به تله کابین در حال بالا رفتن  نمای شهراصفهان از داخل تله کابین دوتا عشق دو تا زندگی دوتا نفس دو تا جیگر در حال پایین اومدن  ماشاالله ، ماشاالله ، ماشاالله  ...
23 ارديبهشت 1394

سه سال و ده ماهگی

سلام عسلای من  سه سال و ده ماهگی تون مبارررررک سه سال و ده ماهگی تون همراه شد با عید نوروز 94 ، حسابی بهتون خوش گذشت . به خاطر شیطنت هاتون امسال دید و بازدید تعطیل بود  ولی چندروز رفتیم تهران پیش خاله نوشین که اونم پشیمونمون کردید ازبس ماشاالله  همه زندگی خاله را به هم ریختید و ما حرص خوردیم . پارسا عاشق حیواناته ، رفتیم باغ وحش کلی کیف  کردید که در پست قبلی مربوط به نوروز عکسهاش را گذاشتم . بریم  به ادامه مطلب و عکسای این ماه را ببینیم .  گریم مجدد پارسا در مهد اولین عیدی ها تون در سال 94 از مامان نازی و پدرجون . دیگه کاملا با ارزش پول آشنا شدید  چون امسال عیدی هاتون ر...
29 فروردين 1394

نوروز1394

سلام گل دختر و گل پسر ماماااااااان ، سال نو مباررررررررررک  امسال سال بزه ، شنیدم سال بز خیلی خوبه و همچنین افتادن روز اول فروردین یه شنبه را خوش یمن میدونن و در اصطلاح میگن " شنبه به نوروز افتاد" امیدوارم این سال سال خوبی برای همه و همینطور ما باشه ، مشکلاتمون حل بشه و همیشه سالم باشید . دوستتون دارم زندگی های من  هفت سین مامان نازی   عشششششششق روسری قبل از سال تحویل  هفت سین فسقلی خونه خودمون  ایستگاه مترو ، تهران داخل مترو ، تهران باغ وحش پارک ارم     پارک بادی ، تهران و اون خانمه مسول سرسره بود و بینیش را ...
22 فروردين 1394

سه سال و نه ماهگی

سلام عشقای من  سه سال و نه ماهگیتون مبارررررررک  فعلا فقط خاطرات تصویری دارید چون اصلا فرصت ندارم برای نوشتن  تولد کیان مهر ، دوست و همکلاسی تون همشون آماده شمع فوت کردنند   هرچی شمع هارو روشن میکردند بچه ها فوت میکردن و میخندیدن آریسا و شاینا و پارسا ، آریسا عاشق داداششه  تولد دوستتون توی مهد هیییییچ انگیزه ای برای خونه تکونی نداشتم چون بی فایده ست  همه این وسایل رفته وسط سالن و روی میز ناهارخوری ، توی راه هم چند تا تلفات داشتیم  اینم از خرید کردن شب عیدمون همه ی وقتمون به این کارها گذشت  ...
29 اسفند 1393

جشن نوروزدر مهدکودک

سلام نفس های من  امروز جشن نوروز در مهد برگزار شد و شما عاشق حاجی فیروز شدین . سوالاتون جالب بود و من جواب هاشو نمیدونستم   . چرا حاجی فیروز دامن پوشیده   ، چرا سیاهه ؟ چرا اینجوری حرف میزنه و ...... روز خوبی بود اما اینقدر شولوغ پولوغ بود که نتونستم عکس خوب ازتون بگیرم  تقویم سال 1394 جشن نوروز در مهدکودک عشقای مامان در لباس محلی           ...
18 اسفند 1393

چهره های گریم شده تان در مهدکودک

سلام عروسک های مامان  امروز مهد کودک گریمتون کرده بودن و من چندتا عکس ازتون گرفتم یادگاری توی وبلاگتون باشه .  عاشقتونم عاشششششششششششششق   پارسا خان          آریسا موشه      اینجا هم آریسا خانم برای تولد دوستش آماده شده که تو پست بعدی عکساشو میذارم          عروس خانم جلوی آینه دارن تمرین ر ق ص میکنند  پارسا هم از این کارای دلبری آریسا خوشش اومده داره با لذت نگاه میکنه  ...
3 اسفند 1393

سه سال و هشت ماهگی

سلام گلای قشنگم سه سال و هشت ماهگی تون مبارررررررک عشقکای من ، این ماه پر بود از اتفاقات خوب و بد اما بیشتر بد  . تنها اتفاق خوبش تولد من بود  آریسا روز به روز قرتی تر میشه و حرفاش شیرین تر  1 - رفتیم خونه مادرجون ، عمه جون  هم اومدند هنور از راه نرسیده دویده میگه " عمه ناخناتو  جدید دیزاین کردی؟؟"   2 - رفتیم دکتر ، وقتی اومدیم خونه موقع خواب پرسید : مامان خانم دکتر دکتر چیه ؟؟ گفتم دکتر کودکان بعد براش کلی توضیح دادم که انواع رشته های پزشکی چیه ، دکتر چشم ، قلب ، مغز و ...... . بعد از کلی حرف زدن پرسیدم حالا تو اگه بخوای دکتر بشی دوست داری دکتر چی بشی ؟؟؟  گفت : ...
29 بهمن 1393