عروسی خاله نوشین- سوم آبان 1392
عشقای من سلام
خداراشکر عروسی خاله نوشین هم به خوبی و خوشی برگزار شد . اما شما دوتا خیییییییییییلی منو اذیت کردین . همه باهام همکاری کردن اما هر پانزده دقیقه یکیتون میخواستین برین دستشویی . من هم با اون لباس اصلا نمیتونستم شماها را جمع و جور کنم . مامان نازی یک بار که آریسا را بردن دستشویی خوردن زمین و انگشترشون افتاد توی توالت و خلاصه داستانی بود . آریسا خانم هم آب جوش ریختن رو پای پدرجون ، پای پدرجون تاول تاول شد . پارسا هم همش مثل سنجاق سینه به من چسبیده بود ، آخر شب هم که حسابی بداخلاقی کرد و من مجبور شدم مجلس را ترک کنم و بیام توی ماشین ، آقا را بخوابونم که نه میخوابید نه میومد تو سالن . موقع رقص چاقو هم فیلمبردار کلی کارگردانی کرد و به من توضیح داد چه موقع چیکار کنم ، هنوز یک دقیقه از پخش آهنگ نگذشته بود که دیدم پارسا وسط سالن شلوار و شورتشو کنده و داره منو نگاه میکنه میگه جیش جیش خداراشکر خاله هام و دخترخاله هام خیلی به دادم رسیدن . خداخیرشون بده . از همین تریبون از همشون تشکر میکنم همچنین از مامان عزیزم که باوجود اینکه مادرعروس بود و کلی کار داشت اما از من و بچه هام هم غافل نبود . همینه که عاشقتم ماماااااااااااان
این هم از ساقدوشای کوچولوی عروس و داماد
جایگاه ساقدوش کوچولوها :
آریسا دست از سر لباس عروس خاله نوشین بیچاره هم برنداشت ، تمام سنگاشو کند