وروجک های شیرین تر از عسل
سلام فرشته کوچولوهای من
این روزها حس میکنم هر یک روز که میگذره به اندازه ی یک ماااااه از عمرم کم میشه ازبس حرص میدین و شیطون شدین و دعوا دعوا دعواااااااا ، در عین حال روز به روز شیرین تر و خوشمزه تر میشین ، شیرین زبونی ها و حرفای قلنبه سلنبه تون کلی انرژی به من میده . شما که فرشته اید تفصیری ندارین ، من خیلی ضعیف و شکننده شدم . این روزها کارم شده گریه چون غیرازاین کاری نمیتونم بکنم . نمونش همین الانه که 4تا خط نوشتم 40 بار دعوا و گیس و گیس کشی شده پاشدم ازهم جداتون کردم
حالا یه کم از کارها و شیرین زبونی هاتون بگم :
1 - هردوتون به" فسنجون" میگید "پدرجون"
2 - توی ماشین نشستیم ، دارم دنده عقب میرم ،آریسا میگه صدای زنبور میاد مامان ( صدای دنده عقب ماشین) فکر کنم زنبور اومده تو ماشینمون
3 - داریم با باباپیمان درمورد آلودگی هوا و نگرانیمون برای شما صحبت میکنیم ، بابا پیمان میگه بریم شمال زندگی کنیم و من میگم نه بریم کیش .....آریسا میگه من میخوام برم کیش میش
4 - پنج شنبه پارسا خونه مامان نازی مونده بود و جمعه ظهر قرار بود ما هم بریم اونجا ، به آریسا گفتم بیا زود با هم خونه را مرتب و تمیز کنیم میخوایم بریم خونه مامان نازی ....با یه حالتی به من میگه " ماماااااااان به فاطمه خانم بگو بیاد تمیز کنه " ( فاطمه خانم ، اسم خانم تمیزکاری است که میادخونمون)
5 - آریسا از من خواست که ناخنش را لاک بزنم اونم وسط روز که کلییییی کار داشتم ، لاک که تموم شد گفتم خوشگل شدییییی برو بازی کن ، گفت نهههههه ؟؟ گفتم چی نه؟؟ گفت : حالا باید روش گل بزنی برام گل بزن ..........من .آخه فسقلی ، من هم سن تو بودم نمیدونستم لاک چیه اونوقت تو دیزاین ناخن از من میخوای ؟؟؟؟!!!!!......پارسا هم هی اون وسط میومد و میرفت میگفت من مردم" إبیل دارم "(سیبیل) نباید لاک بزنم مثل باباپیمان ، پدرجون و...... کلیه آقایون فامیل و دوست و آشنا را اسم برد که نباید لاک بزنند
6 - پارسا عششششق تلویزیونه و علاقه خاصی به کارتن انگری بردز داره ، داشت کارتن میدید که دیدم این پا اون پا میکنه ، گفتم پارسا جان جیش داری ؟؟؟ گفت : جیش دارم ، گفتم بدو بدو بریم دستشویی ، گفت: باشه پس "پاوزش pause" کن .....دوباره من چیکارش کنم ؟؟؟؟؟ pause؟؟؟؟
6 - خدانکنه یکیتون سرفه کنید ، اون یکی تا دوساااااعت میره میزنه پشت کمر سرفه کننده تا خوب شه
7 - آریسا به هلکوپتر میگه "فله کوفته" و به کره عسل میگه" پلو عسل "
8 - هردوتون حسابی چای خور هستید درحالی که من و باباپیمان روزی یه چایی صبح به صبح میخوریم
9 - آریسا پارسا را دعوا مکنه و میگه "یعنی چه هرچی هیچی میگم " یعنی هرچی هیچی نمیگم
10 - پارسا فوق العاده تمیز ، مهربون ، مظلوم و مقرراتیه ، پلیس کوچک ماشین ماست ، اگه باباپیمان یه کم سرعت بگیره بلند میگه " باباااااا آلوم آلوووووم أواش برو "
11 - دیگه نمکی معضلی شده بود تو خونمون منم گفتم رفته خارج دیگه نیستش ، حالا هرکی حرف از نمکی میزنه شماها میگین رفته "خارش"
12 - اولین برف زندگیتون در تاریخ 92/10/11 بارید اما روی زمین ننشست . شماها کلی با تعجب از پشت پنجره به بارش برف نگاه میکردین الهی قربونتون برم . کاش همیشه برف میومد دو دقیقه یه جا آروم مینشستین
13 - به اطلاعتون برسونم که دندان مبارک پارساخان هنوز درنیومده و من در حال پوست انداختن هستم
نقاشی آریسا . سمت راست بابا پیمان و سمت چپ مامان ندا
آریسا خانم درخواست کردن ناخناشون را علاوه بر لاک ، گل هم بزنم
بچه های قرتی امروزی و توقعات و بازی هاشون
پارسا خان ، آریسا را پشت مبلا گیر انداختن
آریسا با تلاش خودش ، خودش را نجات داد
تقسیم عادلانه ، ظرف صورتی برای آریسا ، ظرف آبی برای پارسا و خرده چیپس های روی زمین هم سهم مادر
بعد از خوردن چیپس صدای هیاهو بلند شد ، مامااااان "دوراااااا" " دوراااااا" (دورا اسم این دخترکوچولو توی یک کارتن آموزشی است)
هدیه خانه خراب کن خاله نوشین جان "آبرررررررررررررررنگ"
تیپ جدید که مامان نازی براتون زحمت کشیدن
مسواک زدن گل گلیاااااااااا
شاد باشید