پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

سه سال و دو ماهگی

1393/5/29 14:19
نویسنده : مامان ندا
1,488 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس های مامان بوسبوس

قربونتون برم که روز به روز عاقل تر و شیرین تر میشین . متاسفانه این ماه هیچ کدوم از شیرین زبونی هاتون را نتونستم یادداشت کنم  اما خیلی بهتر از قبل شدین  چون با هم بازی میکنید ولی دعواها همچنان بر سرجای خود باقیست !!!! این روزها بیشتر دعواهاتون سر این جمله شروع میشه " آریسا میگه فلان کار یا فلان اسباب بازی برای دختراست  برای تو نیست چون تو پسری  یا پارسا میگه برای پسراست برای تو نیست چون تو دختری " و من کچلکچلگریهگریهخدایا به من صبر بده ، ای خدااااااااااااااااااااگریه

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از همه دوستانی که من را در رابطه با مشکل کارتون سیندرلا راهنمایی کردن سپاسگزارم . باید به عرضتون برسونم که کارتون " زیبای خفته" را جایگزین کردم ...میدونید نتیجه چی شد ؟؟؟گریه آریسا میره میخوابه رو کاناپه ، پارسا هم یه چیزی که یعنی شمشیره دستش میگیره و من بدبخت فلک زده هم نقش اژدها را بازی میکنم که شاهزاده پارسا باید با من بجنگه من هم بااااید کتک بخورمگریه بعد شاهزاده پارسا میره پرنسس آریسا را میبوسه و اون از خواب بیدار میشه و دوتایی میفتن رو سر و کله ی من گریه

کارتون " گربه های اشرافی " را گذاشتم که دیگه پرنسس و شاهزاده نداشته باشه ، میدونید چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟ همش دارن خودشونو مثل گربه ها لیس میزنن میگن ما پیشی شدیم سبزگریه خدایا چیکار کننننننننننننم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پرنسس آریسااااااااااابوسبوس

این پرنسس شیطون بررسی کرده و دیده یک وجب فاصله ی بین تختش و دیوار از دستش در امان بوده ، به همین دلیل به همراه داداشش تصمیم گرفتن برن این یک وجب جا را هم کشف ، فتح و نابود کنند . خودشون گیرافنادن ، تختشونم شکستن عصبانیعصبانیعصبانیعصبانی

امان از دست این کار جدیدتون ، توی کمد رفتن !!!کچل

حتی خونه ی باباجوووون نه

این روسری که شبانه روز دست آریساست و حتی موقع خواب میذاره کنارش و میخوابه ماجرا داره !!!! رفته بودیم خرید، خاله زهرا کلی روسری زیر و رو کرد تا اینکه این رنگش را انتخاب کرد و خرید اما آریسا خانم از همون لحظه اون را صاحب شدند و طفلک خاله زهرا یک بااااار هم این روسری را سر نکردنخطادلخور

بازم شهربازی 

آریسا همیشه از استخر توپ میترسید اما اینبارخیلی ناباورانه بازی کرد حتی زمان بازی را تمدید کردیم تعجب

اینم از سه سال و دوماهگی آرام  .

خدایا همه ی بچه های معصوم  سرزمینم را به تو میسپارم از فرشته های کوچولوی من هم خودت محافظت کن . آمین 

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان نسی
5 شهریور 93 9:52
الهي آمين
زهرا
7 شهریور 93 14:05
قربونتون برم جيگراي خاله فداي اريساجونم بشم روزتم مبارك نازدونه خانم
مامان ندا
پاسخ
مرسی زهراجان ، زنده باشی عزیزم
الهام
9 شهریور 93 14:29
وای الهی قربون اینهمه خلاقیت شما منم دلم می خواد پیشی بشم بیام باهاتون بازی کنم ندا جون خیلی خوب کاراشونو به تصویر میکشی وای وای اگه دستم به دو تا گل برسه
مامان ندا
پاسخ
زنده باشی عزیزم . جدی ؟؟ خودم فکر میکردم خیلی ساده و عامیانه مینویسم آخه اصلا هنر نویسندگی ندارم . خوشحالم که اینو میشنوم از لطفت سپاسگزارم
مامان انیس
9 شهریور 93 21:00
ای جاااااااان دلم با نمکای من کلی خندیدم از دست کلکای جایگزینی که پیدا می کنن امان از دست این شیطونکا می بوسمتون نداجون مراقب خودتون باشید
مامان ندا
پاسخ
همیشه بخندی عزیزم . منم میبوسمت
نازی
12 شهریور 93 10:24
خب بچه ها تو این سن همش دنبال تقلیدن اینا هم یه جور خدا صبر بده بهت ندا جونتو کمد رفتن هم پروژه جدیدشونه خدا رو شکر این دفعه رفت تو استخر توپ.عکساشون خوشگلی بود
مامان ندا
پاسخ
مرسی گلم ، آره والا خدا صبر بده فقط از لطفت ممنون