پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

بیست ماهگی

1391/11/28 16:50
نویسنده : مامان ندا
2,792 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته های من بیست ماهگیتون مبارررررکماچماچ

عشقای مامان مهمترین کاری که در بیست ماهگیتون انجام شد گرفتن شیر شبتون بود ، شبها ده بار از خواب بیدار میشدین و شیر میخواستین ، نگران دندونای قشنگتون بودم که خراب نشه .....برای قطع شیر شبانتون خیلی راهنمایی گرفتم از اطرافیانم که دوتا از بهترینهاش را اینجا مینویسم شاید بتونه کمکی برای مامان های دیگه باشه :

1 - بجای شیر ، آب بریزین توی شیشه و آب بهشون بدین اگر از این راه موفق نشدین

2- توی شیرشون کمی دارچین بریزین خودشون دیگه نمیخورن

من روش اول را انجام دادم ، بابا پیمان هم سرکار نرفتن و با کمک هم تونستیم موفق بشیم اما خیلی اذیت شدیم و شدین .  شب اول خیلی سخت بود چون شیشه آب را پرت میکردین و آریسا با اون گریه هاش همه را وحشت زده میکرد و پارسا هم بیدار میشد و با هم میگفتین "سی" "سی"  اون موقع : من گریه و بابا پیمان نگرانناراحت . خیلی سخت بود ، تازه فهمیدم مادرهایی که  شیرخودشون را به بچه میدن چندین برابر من زجر میکشن چون باید نی نی نازشون را از بدنشون جدا کنند و این خیلی بده .

خلاصه اینکه این پروژه بعد از یک هفته اجرا ، نتیجه داشت و خودتون بجای شیر میگفتین آب ، خداراشکر چند شب هم هست که آب هم نمیخواین و تا صبح میخوابین ، صبح که بیدار میشم تعجب میکنم که واقعا صبح شده ؟؟؟ یعنی من شب خوابیدم و الان بیدار شدم ؟؟؟تعجب و نگرااااان دستم را روی پیشونیتون میذارم و پتوهاتون را میکشم روتون و عذاب وجدان میگیرم که چرا خوابم برده ؟؟اگه تب میکردین چی؟؟اگه روتون را پس زده باشین و سردتون شده باشه چی؟؟؟؟ انگار عادت کردم به شب بیداری ! خودم هم دندم میخاره هاااااچشمک

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 تازگی ها موقع خواب من را نمیخواین بلکه از روی من رد میشین و سرتون را میذارین کنار هم و میخوابین ، نمیدونم این وابستگی خوبه یا بد ؟ تشویقتون کنم یا جلوی این کار را بگیرم ؟سوال

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

آریسا دیگه خیلی قشنگ همه چیز میگه و منظورش را میرسونه مثلا غذا نمیخوره میگم آخه چرا ؟ مگه گرسنت نیست ؟ مگه نگفتی به به ؟؟ با چشمای گردش به من نگاه میکنه و میگه "آبیمو" یعنی آبلیمو بریز توش ، قربون اون حرف زدنت برررررررمماچ

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از بس صندلی ها را میکشین روی این سرامیک ها و من نه نه نه  گفتم ، چند روز پیش پارسا داشت صندلی را هل میداد آریسا انگشت اشاره کوچوولوش را به چپ و راست تکون میداد و میگفت "نه نه نه "

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

راه میرین و میگین "آب " دو دقیقه بعدش "نون " ، مرتب توی خونه یا دارین آب میخورین و یا نون خشکه نازک که بابا پیمان کیسه کیسه براتون میخره و شما خورچ خورچ خورچ میخورین نوش جونتون عشقای من ،شما که غذا نمیخورین همین نون هم کلی انرژی داره و خوبه فقط جارو شارژی و جاروبرقی رفیق شفیق من شدننیشخند

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

چند روز پیش آریسا سرش خورد توی مبل و گریه کرد من دویدم بغلش کردم و سرش را ماساژ دادم ، یه دفعه پارسا اومد خودش با شتاب سرش را زد توی مبل و بلندبلند گریه کرد ، منم تعجب آخه  پسرم اگه میخوای فیلم بازی کنی چرا اینقدر محکم ؟؟؟؟!!!! هر دوتون را بغل کردم و آرومتون کردم ، قبلا هم پارسا از روی مبل افتاده بود و آریسا خودش را پرت کرد پایین ، عجب وروجکایی هستین شما !!

 

بریم ادامه مطلب

چهارپایه جدید پارسا خان

 

گاهی وقتها هم با هل دادن صندلی ها و ایستادن روی اونها به اهداف خرابکارانتون میرسینشیطان

یک لحظه غفلت = مواجه شدن با جعبه ی خالی دستمال کاغذی که تازه باز شده بودآخ

خواب در یک بعدازظهر ابری

نقاشی و عشق و حال هورا

نعنی سواری در خانه خاله شهناز که برای خوشحالی شما هرکاری میکنند و بنده های خدا از این ستون به اون ستون وسط سالنشون برای شما نعنی بستن که خیلی هم دوست داشتین، ازشون ممنونیمماچ

این عکس ها مربوط به خانه یکی از دوستان هست که  روی پشت بامشون یک اتاق سنتی درست کرده و توریست های خارجی برای بازدید به اینجا میان، باید بگم که تمام این عکس ها با همت و تلاش مامان نازی گرفته شده ، مامان نازی جونم مرسی ماچ

 

ممنون از نگاه گرمتون لبخند

 



پسندها (1)

نظرات (18)

آلاء
28 بهمن 91 17:06
بخورمشون مردم از خنده
مرده حس همدردیشونم
و
اینکه خیلی جالبه آریسا از جسمش مایه میذاره تا داداش بتونه راحت خرابکاریاشو بکنه و کمبود امکانات باعث نشه این کار متوقف بشه


کمبود امکانات؟؟؟؟؟؟ این وروجکا اگه هیچی برای خرابکاری نداشته باشن با ناخن هاشون گچ دیوار را میخراشن و دیوارها را داغون کردن انگار موش جویده
زهرا
28 بهمن 91 21:38
الهي قربون جيگرابرم بالاخره بزرگ شدن شيرنميخورن چه خشمل روش رفته پارساقربونشون برم


مرسی زهراجان زنده باشی گلم
نسیم-مامان آرتین
29 بهمن 91 9:46
ای جون دلم ندا جون هیچی به خواب شب نمیرسه منم چند وقتیه شبا راحت میخوابم از 1سالگی آرتین که بردمش تو اتاقش دیگه شبا بیدار نمیشه
راستی فسقلیهای شما هم غذا نمیخورن من که از دست غذا نخوردن آرتین عاصی شدم دوست دارم های های گریه کنم اون عاشق نونه دوستام میگن آرتین میخواد نونوا بشه پس بیان 3تایی باهم نونوایی بزنن
کلا عاشقشونم


نسیم جون من هنوز بچه ها را پیش خودم میخوابونم انشالا پروژه بعدیمون جدا کرد جای خوابشونه . برای غذا خوردنشون من روزی 5 سی سی زینک چاکلت (سندروس) و هر8ساعت یک قاشق مرباخوری شربت اشتهاآور باریج بهشون میدم خییییییلی بهتر شدن . فعلا هم تو ترک نون هستند چون دکتر گفت بهشون نون نده تا گرسنه بشن غذا بخورن. موفق باشی
مامان تینا
29 بهمن 91 10:56
عزیزانمممممممم وروجکا 20 ماهگیتون مبارک

وای خدا چقدر از دیدن عکس اولی خندیدم صندلی جدید پارسا

ایشالله همیشه دلتون شاد باشه

مامانش خسته نباشی

من هم خیلی در تلاشم دخترمو از شیر بگیرم اما بلاخره ساعت 5 صبح بلند میشه وشیر میخواد

قبلش آب میدم البته من شیر خودمو میدم

برای منم دعا کن


مرسی از لطفت عزیزم و من هم بین ساعت 6تا7صبح بهشون شیر میدم ، یک بار عیبی نداره نگران نباش
پرگل
29 بهمن 91 12:19
وای چه عکسای خوشگلییییییییییی؟؟؟ اما عکس اولیه خدا بود کلی خندیدم، الهی فدای اون چهار پایه هندونه ای بشم من


مرسی پرگلم ، زنده باشی دوووووستم
شقایق
29 بهمن 91 17:59
به به چه دوقلو های خوردنیی

چه اتاق خوشگلی برای عکاسی


مرسی شقایق جون ، پانی پویان خوشگلم را ببوس
مامی کیارش و کیانا
29 بهمن 91 18:55
ندا جون من مرتب به وبت سر می زنم و عاشق وروجکات هستم 20 ماهگیشون مبارک باشه از طرف من ماچ مالیشون کن


الی جونم مرسی از لطفت ، کم لطفی من را ببخش که دیر به دیر بهت سرمیزنم ، تو هم فسقلیا را ببوس
انسیه
30 بهمن 91 0:22
وای خدا چقدر از دیدن عکس اولی خندیدم صندلی جدید پارسا
ایناچه ملوسن ادم دلش میخواد بخورتشون


مرسی انسیه جان ، لطف داری شما
مامان تاراو باربد
30 بهمن 91 12:16
سلام عزیزم ماشالا به جونشون چه عکسایی خدا این فرشته های ناز رو براتون نگهداره
عجیب خوابیدنشون مثل تارا و باربده وروجکای ما هم همینجوری می خوابن
دیوارهای خونه ما هم پر پستی بلندیه به قول شما انگار موش جویده
ببوسشون خوشملای منو


مرسی عزیزم خدا تاراجون و باربد جون را هم حفظشون کنه ، چیکار کنیم باید با این شرایط بسازیم . تو هم تربچه ها را ببوس
مامان تاراو باربد
30 بهمن 91 12:16
بیست اهگی مبارک نازنینا
مامانی گل خسته نباشی


مرسی انسیه جونم ، شما هم خسته نباشی با اون وروجکات
مامان سبحان جونی
30 بهمن 91 17:04
اخییییییییی نازییییییییی چه بانمکن خداحفظشون کنه


ممنون دوست خوبم ، خدا همه ی بچه ها را حفظ کنه
آلاء
30 بهمن 91 19:12
وای ندا جون من هرچی این عکس اولیه رو نگاه میکنم سیر نمیشم
هر دفعه بازش میکنم کلی میخندم


خداراشکر که باعث میشه بخندی همیشه شاد باشی عزیزم
ایلیا الشن
1 اسفند 91 19:18
سلام عزیزم

بیست ماهگی نازدارخانم و آقا طلا مبارککککککک

انشاءا... همیشه زنده و سلامت باشن آمین .

جیگرشونو بخولم به قول دوستان اون عکس اولی خدا بوددددددددددددد .


مرسی سمان جون مهربونم
نازی
1 اسفند 91 22:11
سلام بیست ماهگیتون مبارک چقدر دلم براتون تنگ شده بود آخه چند هفته اس اینترنتم قطع بود دق کرده بودم هر جوری بود خواستم ببینمتون اما نشد اون دفعه با گوشی دختر عموم هم اومدم یه سر تو وبتون اما عکسا درست نیومد من همچنان غصه میخوردم تا چند دقیقه پیش بابام نت وصل کرد ومن زودی اومدم سراغ غکسا ونظر دادن خلاصه که روی ماهتون رو میبوسمخیلی دوستون دارم وروجکا


مرسی از لطفت نازی جان ، ما هم نگرانت شده بودیم و دوستت داریم
مامان سهند و سپهر
3 اسفند 91 23:25
سلام ماماني . خدا قوت . خسته نباشي . فكر كنم فقط ما دوقلو دار ها همو مي تونيم درك كنيم. منم دقيقا همين مشكل شيشه شير شبونه رو دارم . اصلا بچه هاي من بيشتر شيرشون و نيمه شبها ميخورن. ممنون از اينكه روشتو نوشتي فكر كنم منم بايد بزودي اجراش كنم . خصوصا كه نوشتي بعد از ترك ديگه شبها هم خوابشون يكپارچه شده. خدا گلهاي نازتو براتون سالم نگهداره خيلي خيلي ناز و ملوس هستن.


سلام عزیزم ، ممنون شما هم خسته نباشی . هرچه زودتر اقدام کن ، یک هفته سختی و بی خوابی داره اما درعوض دیگه هم خودت راحت میشی و هم بچه ها . خدا گلهای شما را هم حفظ کنه


پوپک
5 اسفند 91 11:30
اون خونه چه باحاله. چه صاحبخونه با ذوقی


جات خالی پوپک جان واقعا هنری بود کارشون
زهرا(مامان علی و امید)
5 اسفند 91 21:26
سلاااام ندای مهربونم ...
خسته نباشی عزیزم ... مباااارک باشه .. تبریک میگم موفقیتت و توی از شیر گرفتن جیگریات
عکساشون محشر بود ...مخصوصا اون طرحهای خونه ی قدیمی
اون عسلای منو یه ماااچ محکم بکن


مرسی زهرا جونم ، قربونت برم .....مرسی گلم به پای عکسای شما که نمیرسه ..تو هم تربچه ها را ببوس
نرگس مامان طاها و تارا
12 اسفند 91 9:29
نامرد يعني با اين حركت الان ديگه راحت مي خوابي؟خوش به حالت...دمت گرم.اين پست و بخون تا حال و هوات عوض بشه ندا


نرگس جون اگه این دندوناشون بذارن ما بخوابیییییییییییم!!!!!!!!!