نوزده ماهگیتون مبارک
تربچه های خوشمزه ی من سلاااااام
نوزده ماهگیتون مبارک همه زندگی های من . همونطور که قبلا هم گفتم کارهای جدیدتون هر روز بیشتر میشه . روزها با هم خیلی بازی میکنیم و لغات جدید را با بازی و کتاب و سی دی بهتون یاد میدم .دایره را خیلی خوب یاد گرفتین و از مردمک چشم عروسکاتون و دکمه ی لباساتون گرفته تااااااا بشقاب و کاسه و میز ناهارخوری و گلهای فرش ، وقتی میبینین سوزنتون گیر میکنه "دااااایره""داااااااایره""داااااااایره" تا زمانی که من بگم بله مامان جان "دااااااایره" آفرین عزیزم و دست بزنم
بعضی وقتا من نی نی میشم و شما مامان انققققققققدر مامانای مهربونی هستییییییییییید که میخوام قورتتون بدم . پارسا یه بالشت کوچولو میذاره رو پاهاش ،با دستش میزنه رو بالشت و به من نگاه میکنه و میگه لا لا منم که نی نی خوبی هستم میرم سرمو میذارم رو بالشت ، اونوقت پاهای کوچولوی پسرک مهربونم شروع میکنه به تکون خوردن و من چشمهامو میبندم آریسا هم آروم آروم به کمرم ضربه میزنه و میگه "هیییششش" "هییییششش" و من مدااااااااااام تو دلم دارم قربون صدقتون میرم . وقتی حس میکنین خوابیدم پارسا پاهاشو میکشه از زیر بالشت بیرون و میاد سرمو میگیره تو بغلش و میبوسه و آریسا هم سرش را میذاره روی شونه یا شکمم و بغلم میکنه اون وقته که حس میکنم خوشبخت ترین آدم روی زمینم و دارم تو آسمونا پرواز میکنم و گاهی حتی از خوشحالی اشک شوق میریزم .عاشقتونم مهربونای من عاااااااااشقتونننننننننننم
دو روزه که شلواراتونو در میارین و میگیرین دستتون یا میذارین دورگردنتون و دنبال هم میدوید . آخه این یعنی چی ؟؟؟؟ اینو دیگه از کجا یاد گرفتین ؟؟؟؟ کی اول شروع کرد و به اون یکی هم یاد داد ؟؟؟؟
برای اولین بار آریسا پای پارسا را گاز گرفت ، بسم الله الرحمن رحیم ، اینو دیگه نداشتیم هیچ وقت
خودشون هم تعجب کرده بودن و براشون جالب بود جای دندونای آریسا رو پای پارسا مونده
بعد مامان گفت آریسا داداشتو بوس کن ببین اوخش کردی مامان جان ولی انگار کارای دنیا برعکسه
از زیر این سرامیک ها لوله ی آب گرم رد شده و شما عاشق این قسمت از خونه هستید چون خیلی حرارت دلچسبی داره تو این سرمای زمستونی .
همه چیز آروم بود که یه دفعه گیس و گیس کشی شد !!!!!
چیزی که عوض داره گله نداره !
قربون قلبای مهربونتون برم که یه دقیقه بعد همه چیز را فراموش میکنید و با هم لی لی لی لی حوضک بازی میکنید و غش غش میخندین