پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

دوتا خبر خوب و هفته اول مهدتون !!

سلام گلای قشنگم اول دوتا خبر خوب دارم ، یکی اینکه ماشین پسرداییم پیدا شد ، البته تا تونستن قطعات ماشین را باز کردن و وسایل داخلش هم بردن اما خب خداراشکر خودش پیدا شد . دوم اینکه یه دوربین عالی خریددددددم ، دست آقا دزده برامون خوب بود و اما مهدتون ای داد و بیداد از دست این آریسا خانم که اینقدر به من وابسته بود و نمیدونستم  . این هفته من هم همراه شماها به مهد رفتم ، برای من یه صندلی میذاشتن دم در کلاس تا شما منو ببینید و توی کلاس بشینید اما هفته ی آینده دیگه از این خبرا نیست ، باید بمونید دیگه . به من گفتن باید بری تا عادت کنند . پارسا مشکلی نداره اما وقتی آریسا گریه میکنه پارسا هم شروع میکنه...
4 مهر 1393

اولین روز مهد کودک

سلاااااااااااام طاقت این سکوت را نداررررررم  جاتون خیلی تو خونه خالیههههههه شیرین زبونی ها و غرغر کردنا و بازی کردنتون جلو چشممه   من بچه هامو میخوااااااااام    معمولا روز اول مهر بچه ها گریه میکنند ، کار ما برعکس شده ، من اومدم خونه دارم گوله گوله اشک میریزم امروز سه شنبه اول مهر بود ولی شماها سومین روزی بود که به مهد میرفتین چون از اول هفته  روزی یک ساعت بردمتون تا با محیط و خاله ها آشنا بشید . اتفاقا خیلی هم خوب بود چون امروز راحت تر رفتین تو کلاس . دو روز گذشته من توی دفتر مهد مینشستم ، آریسا هم میومد کنار من مینشست و نمیرفت تو کلاس مثل همیشه دست به دامن مامان نازی شدیم و امروز یک ساعت...
1 مهر 1393

یونیفرم های مهد کودک

سلام عشقای من  لباس های مهدتون را گرفتیم ، من بیشتر از شماها ذوق دارم   . قربونتون برم چه زود بزرگ شدین  اون ژستاتون تو حلقققققققققققققم  ...
30 شهريور 1393

نقاشی های آریسا

سلام آریسای عزیزم خیلی استعداد نقاشی داره . امیدوارم بتونیم این استعدادش را به درستی پرورش بدیم و شکوفا کنیم . دو نمونه از نقاشی هاش در ادامه مطلب هست . pou  را کشیده !! آقای ریش دار کشیده    ماشاالله  ...
30 شهريور 1393

سه سال و سه ماهگی

عسلای سه سال و سه ماهه من سلااااااام  عاشقتونم ، خیلی شیرین حرف میزنید ، با هم مذاکره میکنید ، همدیگه را تربیت میکنید و خلاصه خییییییییییییلی خوردنی شدین .  چند نمونه شیرین زبونی : آریسا به مایع ظرفشویی میگه "کفگیر" ، فکر کرده چون کف میکنه اسمش کفگیره  به "مسخره" میگین " مخسره" پارسا وقتی بیدار میشه طول میکشه تا ویندوزش بیاد بالا   ،  خودش به آریسا میگه "به من کار نداشته باش من حالا اخلاق ندارم صدا منو درنیار " به خرطوم فیل میگن " فرغون " به (خیلی معذرت میخوام) " خشتک" میگن " شاخک" پارسا به آب معدنی...
29 شهريور 1393

آخرین جمعه و اختتامیه تابستان 93

سلام نفس های من  آخرین جمعه ی تابستان هم رسید و ما باز هم در باغ بودیم   .  خیلی خوش گذشت . ناهار هم مهمون شوهرخالم بودیم بابت ماشین جدید که خریدن و موهایی که بر روی سر مبارکشون کاشتند  . خیلی عالی بود شماها تا تونستین بازی کردین ، حدودا یک کیلو گردوی تازه چیدین و خوردین !!! برای اولین بار بلال هم خوردین و خیلی دوست داشتین به قدری که من سهم خودمم دادم به شماها   نوش جونتون ، لذت میبرم وقتی میبینم یه خوراکی را با اشتها میخورین   . منم همش تو استخر بودم و به شیطونی  آخه کودک درونم خیلی فعال شده بود یه اتفاق بد دیگه هم افتاد :  چند روز پیش  ماشین پسردایی عزیزم را دزدیدن ، خی...
28 شهريور 1393

دیدار با یک دوست مجازی

سلام گل های قشنگم  عشق های کوچولوی من ، وقتی که تو دل مامان بودین ، مامان از طریق اینترنت با تعدادی از خانم ها که دوقلو باردار بودن آشنا شد و همگی با هم توی یک گروه از تجربیاتشون میگفتن و باهم کلی حرف میزدیم . اکثر مامانها ساکن تهران بودن اما یکی از اونها که دوتا دختر باردار بود اصفهان بود . تقریبا دوماه از من جلوتر بود و با هم همصحبت بودیم تا ماه هفتم هم با هم بودیم سیسمونی هامون را چیدیم و اسم انتخاب کردیم ، اما............. دوست خوبم دچار زایمان زودرس شد و خودش و بچه هاش به خطر افتادن ، پزشکا نتونستن یکی از بچه ها را نجات بدن و از دست رفت   خیلی ناراحت کننده بود . خیییییلی . اما خداراشکر حال خودش و یکی از بچه ها خو...
25 شهريور 1393