پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

شش ماهگی

1390/10/1 16:06
نویسنده : مامان ندا
3,058 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته های کوچولوی من سلااام بالاخره شما شش ماهه شدین

روز به روز شیرین تر میشین و کارهای بامزه انجام میدین . به دلیل اینکه هوا آلوده بود و تعطیل رسمی اعلام شده بود نبردمتون واکسن شش ماهگیتونو بزنید و قرار شد با سه روز تاخیر بریم تا انشاالله هوا بهتر بشه و ریه های کوچولوتون آسیب نبینه . این روزها آریسا خیلی آواز میخونه و سر و صدا میکنه و خوابش هم خیلی کمه اما پارسا خیلی آروم و پرجنب و جوشه وقتی سرشو میذارم رو بالشت دو دقیقه بعد 180 درجه چرخیده  و مرتب داره پاهاشو تکون میده تا اینکه خودش خسته میشه و خوابش میبره . اون وقته که آوازهای آریسا خانم  باعث مردم آزاری میشه و من مجبور میشم خانم را بذارم توی کریرشون و بیارم توی آشپزخونه تا بتونم به کارهام برسم البته همراه با موسیقی زنده . از امروز کارم بیشتر شد چون به دستور غذاییتون سوپ ، حلوا و پوره ی میوه هم اضافه شد.

این هم آریسا خانم درحال آواز خواندن در آشپزخانه :خواب

ما اینقدر سر و صدا می کنیم تا باتریمون تموم میشه و یه کم خستگی در میکنیماوه

و بعد دیگه طاقتمون تموم میشه و از مامان میخوایم ما را از تو کریر دربیارهناراحت

کنسرت تموم شد مامان جان . بیا بریم با من بازی کن چون من قصد خوابیدن ندارم !!!!!!چشمک

دو هفتس که شروع کردین به غلت زدن و یه دفعه میبینم که  رو شکمتون خوابیدین و دارین دست و پا میزنید  . اینقدر ماشاالله شیطون شدین که نمیتونم یک عکس دوتایی کنارهم ازتون بگیرم دلیلش را توی عکس ها در ادامه ی مطلب خواهید دید .......

 

آریسا جون توروخدا اینقدر داداشتو اذیت نکن

و

و

و در نهایت مامان مجبور میشه پوزیشنتونو عوض کنه

همینطور که ملاحظه میکنید در عکس بالا پارسا یه نفس راحت کشید...

و این شد که آریسا قیافش اینجوری شد

 

این داستان تموم شد . حالا بریم سراغ داستان خاراندن لثه ها و انگشت خوردن :

شصت مبارک دست آریسا خانم همش توی دهنشه :

اما آقا پارسا همه ی انگشتاش تو دهنشه :

پارسا کوچولو اینقدر لثه هاش میخاره که حتی از انگشتای پاش هم کمک گرفته

 

این بود ماجراهای شش ماهگی ما .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

دوتا عشقم محدثه
1 دی 90 15:01
وسيله هم برات گذاشتم بهم سر بزني منتظرتم

°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~
~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* _________________##________##


چشششششششششششم
مامان محمدين
3 دی 90 8:31
اي جاااااااااااااااااااان دلم خيلي وقت بود نيومده بودم يه دل سير حظظظظظظظظظظظ كردم. ببوس اين دوتا دخمل پسمل نانازززززززز رو.


سمیه جون دلم خیلی برات تنگ شده .ممنون که به ما سر میزنی . تو هم محمدین عزیزم را ببوس
حنا( حانیه و حنانه)
3 دی 90 16:37
به به شش ماهگی این عروسکای خوشگل خاله مبارکهههههههههههه

مامان ندا چه کردی با ابن قلب ضعیف من من طاقت اینهمه هیجان رو ندارما
محکم و ابدار بچلونشون


مرسی حناجون قربون قلب مهربونت برم
مینا (مامان رایان و آریان)
3 دی 90 16:48
ای جووووووونم.... قربون این دو تا کلوچه برم منننننننننننن


مرسی مینا جون تربچه های گلتو ببوس
خاله نوشین
3 دی 90 20:06
جان،جان،جااااااااااااااااااااااااااااان،خاله بخوره شمادوتاروقربون خودتون و مامان خوشگل ومهربونتون برم.بووووووووووووووووووووووس.
خاله نوشین
3 دی 90 20:07
خاله نوشین
3 دی 90 20:10
آفرین مامان ندا،خیلی وبلاگت خوشگل شده


مرسی خواهرگلم تو همیشه بهترین مشوق و همراه من بودی دوستت دارم عزیزم
مهسا مامان مرسانا
5 دی 90 0:20
عاشقشونم.........منم آپم خوشحال میشم بیای پیشم


ممنونم عزیزم . حتما به وبلاگتون سر میزنم
مامان باران
5 دی 90 12:06
وای ماشا ا... این دوتا وروجک چه بزرگ شدن.مامان خانوم شما با این دوتا چه جوری به کارات میرسی؟


به سختیییییییییییییی
خانوم گلی
5 دی 90 14:34
عزیزم خیلی خیلی نازم هزار ماشالا
الهی فداشون بشم من ایشالا دست راستت رو سر من کاش منم دوقلو دار بشم
ممنون بخاطر اینکه بهم خاطره بارداریتو گفتیخیلی میدوستمت


امیدوارم عزیزم .خواهش میکنم . موفق باشی
شقایق مامان پویان وپانته آ
9 دی 90 12:01

مامان ندا جون خسته نباشی
عسلا رو ببوسسسسسسسسس


سلامت باشی شقایق جون شما هم گلاتو ببوس
خاطره
9 دی 90 23:39
ای جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانم
هزار ماشالله به این فرشته های ناز
آریسا رو پیش پارسا نزار گناه داره ببین چطور داره پارسا رو اذیت می کنه
6 ماهگی خوشگلام هم مبارک
یه عالمه بووووووووووووووس واسه دوقلوهای ناز و مامانی

مرسی گلم . دوتاشون پس هم برمیان نگران نباش

سهیلا
10 دی 90 13:54
خانومی این جیگرای ناز تو منو شیفته کردن هر چی نیگاه میکنم عکساشونو سیر نمیشم خدا حفظشون کنه


ممنون خاله سهیلا شما از بس مهربونی
مامان ایلیا
14 دی 90 16:44
سلام خانمی چقدر ه نازن این دوقلوها به شما رفتن یا به باباشون ؟اخه فکر کنم یک تخمکین نه؟ ماشالا واسشون هر روز اسپند دود کن خیلی جیگرن دست شما هم درد نکنه ما که یه دونه داریم واسمون مشکل میاد شما چیکار میکنین در ضمن اگه عکساشون بیشتر کنین ممنون میشیم به ماهم سر بزنین


سلام گلم . نه دو تخمک بودن به زودی عکس خودمون را هم میذارم . خودتون نظر بدین شبیه کی هستند .
متین مامی ایلیا
14 دی 90 17:01
عاشقشوووووووووووووووووووووووووووووونم
با اجازه لینک کردم[hr



خواهش میکنم
مامان آیهان جون
14 دی 90 17:31
جان، چه داداش و آبجی نازی. رویش مرواریدات مبارک آریسا جونم


مرسی عزیییزم