یازده ماهگی
فرشته های آسمونم سلام ، یازده ماهگیتون مبارک
این روزها واقعا انرژی زیادی میبرین و ماشالا خیلی شیطون شدین . صبح ها به محض اینکه چشماتونو باز میکردین،میرفتین اطراف تلویزیون که پر از سیم برق بود و خیلی خطر داشت، به همین دلیل من و بابا پیمان مجبور شدیم تلویزیون را بذاریم روی میزناهارخوری و کلا دکوراسیون خونه را عوض کردیم بطوریکه تمام راههای خطرناک بسته شد اماااااااااااااااااااااااااا.........هردوتون جدیدا بدون کمک می ایستید و به زودی راه خواهید افتاد .....موندم اون موقع چکار کنم ؟؟؟ هنوز راه نیفتادین و همه چیز را کنار میزنید و به مناطق ممنوعه توی خونه راه پیدا میکنید ، وای به وقتی که بتونید راحت و بی دردسر از موانع عبور کنید .
روز جمعه بیست و دوم اردیبهشت ١٣٩١برای اولین بار مادرجون موهای پارسا گلم را کوتاه و مرتب کردن البته ناگفته نمونه که چندین نفر همکاری کردن تا این موها مرتب شد اما مادرجون نقش اصلی را داشتند همینجا از تمام عواملی که با یاری سبزشان موجب تنفس سرمبارک پارسا خان شدند تشکر میکنم . مبارکت باشه پسرم قربون اون سر کوچولوت برررررررررررم
در ماه گذشته تولد حضرت فاطمه روز مادر و روز زن بود و امسال اولین سالی بود که من مادر بودم و با شنیدن جمله ی "مادر روزت مبارک "بی اختیار بغض میکردم و اشک میریختم چون تازه فهمیدم چققققدر مادربودن سخته و مادر از زمانی که جنین توی شکمشه دیگه خودشو فراموش میکنه . امیدوارم خدا همه ی مادرها را حفظ کنه و سایشونو از سر بچه هاشون کم نکنه آمین . یک دعای زیبا و یک عکس برای مادرای مهربون میذارم و بعد میریم سراغ عکسای یازده ماهگی :
خداوندا زیباترین لحظه هارا نصیب مادرم کن
که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است
خونه ی بابا جون حسین و محل مورد علاقه شما وروجکا که همه چیزای تو بوفه مادرجون هم شکستنی هستند و با اینکه خودشون میگن نگران نباش فدای سرشون اما من همیشه نگرانم
شروع کابینت بازی و سرکشی درآنها
ابراز احساسات.... و بعد یک جییییییغ بنفش
ایجاد آلودگی صوتی
آریسا پهلوون و پارسا پهلوون
آریسا و پستونک
پارسا بی پستونک
یه فرشتهههههههه
یعنییییییییی من کاور خریدم واسه لباسشویی که از دست شما دوتا در امان باشه
دعوا بر سر پشت فرمون نشستن ، آخه از الان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! باید بریم به فکر دو سه تا ماشین دیگه
قلمروی آریسا گلی
ورود پارسا به قلمرو آریسا و دعوااااااااا
وقتی ما داریم غذا میخوریم مثل جوجه ها میاین دستتونو میگیرین به میز و دهنتونو باز میکنید
وسایل داخل کمد هم از دست وروجکا در امان نیستند
خونه ی خاله جون مولود
زندونی شدن توی تخت ......اما باز هم شیطنت
بازی دالی موشه با مامان
ووووو نشون دادن دندونای آریسا در جواب وقتی ازش میپرسیم دندونات کو
در اینجا هم خونه ی عمه جونه که آریسا جا خوش کرده تو کامیون امیررضا
مرسی از اینکه وقت گذاشتین و به وبلاگ ما اومدین..