پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

سرماخوردگی آریسا ( دلسوزنااااااااک)

1391/9/8 13:56
نویسنده : مامان ندا
2,013 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه های من ماچماچ

چند روزه که آریسا مریض شده و حالش خیلی بده ، دکتر گفت باید پارسا را ازش دور کنید و ما مجبور شدیم پارسا را به خونه ی مادربزرگ ها بفرستیم . صبح تا عصر خونه ی مامان فاطی و عصر تا صبح روز بعد خونه ی مامان نازی . الهی بمیرم چشمای آریسا کوچولو و غمگین شده ، مادر بمیره و مریضی شما را نبینه عسلای من دل شکستهگریه . اگه میدونستم آریسا اینقدربدغذا میشه و بدنش ضعیف میشه سعی میکردم شیر خودمو فقط به آریسا بدم اما احساسات مادرانم اون موقع به من اجازه نداد و به هردوتون شیر دادم ، این شد که4 ماه بیشتر شیر نداشتم و شیرخشکی شدین و حالا من دارم از عذاب وجدان میمیرمکلافه

حالم اصلا خوب نیست چون سه روزه که پارسای گلمو ندیدم و دارم دیوانه میشم از دوریش ، ازطرفی هم آریسا با همون حال بدش راه میره و با ناله میگه "سا سا " یعنی پارسا و جیگر من کباب میشه . صبح  زود بابا پیمان میره خونه مامان نازی و چون همه باید برن سرکار مجبوره پارسام را تو خواب ببره خونه مامان فاطی . دلم خیلی میسوزه اینجور مواقع و خوشحالم از اینکه دیگه سرکار نمیرم و خودم درکنار بچه هام هستم که مجبور نباشن اذیت بشن و از طرفی هم تربیت چندگانه پیدا کنند . عاشقتونم و از خدا میخوام حفظتون کنه و همیشه سالم باشین . از مامان نازی و پدرجون ، مامان فاطی و باباجون، عمه جون و امیررضا که این چند روز به خاط ما تو زحمت افتادن و از پارسا جان مراقبت کردن تشکر میکنم و همین طور از پیمان عزیزم که همیشه در کنار منه ، هیچ وقت تنهام نمیذاره و با من همکاری میکنه حتی اگه خسته باشه :*

چندتا عکس دلسوزنااااااااک :

اتاق انتظار مطب دکتر و آریسای بی حال:

داشتم ظرف میشستم که آریسا اومدن کنار پای من نشست و همونجا خوابش برد. عکسها با موبایله و کیفیت نداره اما خیلی سوزناکهههههه  الهی بمیررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررمگریهگریهگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان محمد جون
8 آذر 91 16:25
سلام دو قولوهای افسانه ای شما چقدر نازین خدا شما رو برای پدر مادر حفظ کنه
مامان محمد جون
8 آذر 91 16:27
خدا به مادر بچه ها صبر بده امید وارم بچه ها هر چه زودتر خوب بشن
آلاء
8 آذر 91 20:29
واااااااااااااااااااااای الهی بمیرم برای اون چشمای معصوم و بیحالش ندا جون به خدا جیگرم کباب شداشک تو چشام جمع شده الهی هر دو تاشون همیشه سالم و سرحال باشن و در حال شیطنت(البته نه اذیت)
زهرا
8 آذر 91 22:41
الهي بميرم بخدااشكم دراومد،ساسا!!!
نازی
8 آذر 91 23:03
سلام ندا جون کار خوبی کردی پارسا رو دور کردی اونم مریض نشه الهی قربون آرسای گل شم چجوری شده الهی بگردم امیدوارم دیگه مریض نشه زود تر هم خوب شه که پارسا هم بیادش خونه چه مضلومانه خوابش برده عزیزم
شقایق مامی پانی پویان
9 آذر 91 12:48
ای جان ساسا نیست ایشاله زود خوب میشه دخملی منم تقریبا فقط به پانی شیر خودمو دادممو از بابت پویان عذاب وجدان دارم
پوپك
10 آذر 91 10:11
ايشاا.. زود خوب شه حال آريسا جون. الهي بميرم برا دل كوچولوشون كه برا همديگه تنگ ميشه.
مامان باران و بارین
10 آذر 91 10:53
ای جانم...عزیزم...ایشالا که زود خوب میشه...
نسیم -مامان آرتین
11 آذر 91 8:33
آخه ی ندا جون درکت میکنم آرتینم از 4شنبه مریضه وبچم چند روزه داره تو تب میسوزه پس با هم همدردیم واقعا فکر میکنم تمام مامانا این جوری باشن ترجیح میدن خودشون درد بکش اما نی نی هاشون حتی آب دماغشونم نیاد آریسا جون ایشالا شما هم زود زود خوب میشی
نرگس مامان طاها و تارا
11 آذر 91 9:19
الهي من بميرم براتون.مريضي بچه ها خيلي خيلي دوره سخت و دردناكي مخصوصا براي مامان دوتايي ها.دعا مي كنم زود خوب شن ندا جوني و دوباره 4نفري دور هم جمع بشيد.
پرگل
11 آذر 91 15:47
الهی بمیرم چرا مریض شدی آریسا گلی؟ ایشالا زودی خوب بشی ساسا بیاد پیشت قشنگم
مامان ملیکا
29 بهمن 92 20:35
خوشحال میشم یه وبلاگم سر بزنین http://13651367.niniweblog.com/
مامان ندا
پاسخ
اگر فرصت کنم حتما