پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

2 سال و یک ماهگی (25 ماهگی)

1392/4/30 15:47
نویسنده : مامان ندا
3,179 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولای مامانماچماچ

امروز تمیزکار داشتیم و شماها ظهر رفتین خونه ی مامان نازی ، الان یک فرصت فوق العادست برای نوشتن وبلاگ با آرامش و تمرکز تمام . به بودنتون خیلی عادت کردم ولی گاهی خیلی به این فرصت ها نیاز دارم و الان دقیقا در شرایطی هستم که دلم میخواد تنهای تنها باشم ، عکس های قدیمیم و خاطراتم را مرور کنم ، یه کم به خودم برسم و بعد بیرون برم و برای خودم خرید کنم ، کلا دلم میخواد چند ساعتی ، فقط چند ساعتی بدون استرس و نگرانی ، برای خودم باشم .خدا عمر طولانی به پدر و مادر و خواهرم بده که همیییییشه من را درک کردند و این موقعیت ها را برای من به وجود آوردن ، خدا حفظشون کنه واقعا برای من دلسوزانه زحمت میکشن .

25 ماهه شدین ، آریسا خیلی عاقل تر شده و دیگه کامل حرف میزنه ،  پارسا هم کلماتش تبدیل به جمله شده و با مفهوم تر حرف میزنه ، هر دوتون فوق العاده مهربون و تمیز هستید . اصلا تحمل ندارین لباس یا دست و صورتتون کثیف باشه ، پارسا که وقتی یک آشغال کوچولو روی زمین میبینه میگه ماماااااااااااااااااان مامااااااااااااااااااااااان و به اون آشغال اشاره میکنه که من برش دارم . قربونتون برم که مثل باباپیمانتون اینقدر مرتبین . بجای مامان و بابا به من "ندا" و به بابا "پیمان" میگین . چراااااااااا؟؟؟؟؟؟

پروژه ی پوشک گیرون همچنان درحال اجراست ، خیلی عالی پیش رفتین . البته دسته گلای زیادی به آب دادین اما فجیع نبودن خداراشکر . دیگه قشنگ وقتی دستشویی دارین به من اعلام میکنید جالبه که هردو با هم !!!!!!!!! توی ماشینیم یکی میگه "ج.ی.ش" ، اون یکی زودتر شلوارشو از پاش درآورده ، بعد هم مجبوریم کنار خیابون بایستیم تا شما با کلی التماس و عزیزم قربونت برم و وعده وعید جایزه لطف کنید کارتون را انجام بدین . از هر سه بار اعلام دستشویی داشتن ، دوبار سرکارمون میذارید ،کلی معطل میشیم و هیچ کاری نمیکنید ، یک بارش هم با زاجرات عنایت میفرمایید .

هر دوتون دارین دندونای آسیابتون را درمیارین و خیلی بداخلاق شدین بخصوص آریسا که داره با گریه ها و جیغ و نق و نوق های مدامش منو پیر میکنه، الهی بمیرم خودش میاد میگه " ندا دندونم درد میکنه ژل بزن " و من اون موقع با دیدن صورت معصومش جگرم تیکه تیکه میشه

دعواهاتون خیلی بیشتر شده ، آریسا روی وسایلش خیلی حساسه و اجازه نمیده پارسا بهش دست بزنه اما خودش همش وسایل پارسا را برمیداره .

درکل بگم که در این یک ماه پوشک گیرون  که همزمان شد با دندون درآوردنتون و فصل گرما و مشکلات عدیده مزاجی که براتو پیش اومد ، تعداد کثیری از موهام سفید شد و قلب درد هم به درد های سابقم (پادرد و کمردرد و گردن درد) اضافه شد . خدایا به من توان بده ای خدااااااااااااااااااااااااا

آهان یه چیزمهم اینکه فوق العاده روی اینکه من بشینم با لپ تاپم کار کنم حساس هستید ، به محض اینکه میبینید من لپ تاپ را روشن کردم هر 5 دقیقه میگین "جیش" کلی هم تو دستشویی منو معطل میکنید و بازی میکنید آخر هم هیچی به هوچی نیشخند فقط منو از کار و زندگی میندازین

 

آریسا خانم عشق چادر و روسری شده همش تو خونه یه چیزی روی سرش میندازه :

اینم چادر حاج خانم با ادا و عشوه های خاص خودشون

عکس با امیررضا : سه تا نوه ی شیطون بلا

عکس یادگاری با باراد و بارسین بچه های عمو بهفر 

تولد هیوا جون در باغ و رقص دوتا کلوچه های من

گشت در پاساژ همراه مامان نازی

وقتی آریسا گلم مریض بود

وقتی حالش خوب شدو دوباره شروع کرد به پاپ کرن خوردن

اینم عکس جنتلمنم پارسا جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

مامان کیان
30 تیر 92 16:22
وای خدا عشوه شو ببین چه خوردنیه با اون چادرش


پوپک
30 تیر 92 18:12
بله عزیزم تو این شرایط ما واقعا چند ساعتی برای خودت باشی خیلی خوبه. خیلی روحیه بالا می بره. دست مامان و بابا درد نکنه.
پوشک گیری هم ایشاا... زود تکمیل بشه.
عکسهاشون خیلی عالی بود. مخصوصا چادری ها آریسا خیلی باحال بود.
خدا حفظشون کنه.


دقیقا همین طوره پوپک جان
پوشک گیری هم درحال تکمیله فعلا یه مقدار شبها مشکل داریم
از لطفت ممنونم عزیزم ، خدا دسته گلای شما را هم حفظ کنه انشاالله
آلاء
30 تیر 92 21:08
واییییییییییییییییییییی قربون اون عشوه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من همشوووووووووووووووو میخرمممممممممممممممممممممممممممممممممم

پارسا جونمممممممممممم که یه مرد کامله
یک جنتلمن واقعی


مرسی عزیزم ، قربون لطفت برم
نازی
30 تیر 92 21:56
25 ماهگیتون مبارک .عکسا خیلی باحال بودن مخصوصا چادر پوشیدنه ونازو عشفه های خانوم خانوما خیلی باحال بود
آقا پارسا هم که گل گلاب با اون موهای فشن وبامزه اش دیگه همه چی هم عالی


مرسی نازی جان ، از لطفت ممنونم
نازی
31 تیر 92 1:09
درباره مطلب کی گفتید من هم دختر خالم که کوچیک بود اسم پدر مادرشو صدا میکرد همش میگفت عباس یا پریسا وهمه رو خاله وعمو میگفت مثلا زن عمو شد خاله یا زن دایی خاله بود براش اما بعد یه مدت که گذشت درس شد همه اینا


آخی عزیزم ، پس طبیعیه !!! مرسی که اطلاع دادی نازی جون
دیانا
31 تیر 92 2:04
خیلی خوشگل و ناز شدن خدا حفظشون کنه
شما هم خسته نباشی مامان ندای مهربون
تو رو خدا زود زود اپ کن و عکسای جدید از دو قلوهای مهربونت بذار
و اینکه همیشه و همیشه یه خانواده ی شاد و سرزنده باشید



مرسی از لطفت دیانا جان ، سلامت باشی عزیزم . بخدا دلم میخواد زود زود آپ کنم اما نمیذارررررررررن
از دعای خوبت ممنونم ، همچنین برای شما
اذر
31 تیر 92 8:33
سلام ندای مهربونم
نی نی های من 27 خرداد به دنیا اومدن
خیلی روزای سختی بود
10 روز بستری بودن
مشکل تنفسی داشتند
الان حالشون خوبه
خودم خیلی سختمه
نه روز دارم نه شب
همش گریه می کنند و بیدارن!
این روزا خیلی تو یادمی
دعا کن بتونم مادر خوبی براشون باشم
همیشه به یادتم
دوست دارم
گلای خوشگلتو می بوسم


آذر عزیزم سلام ، خیلی خیلی بهت تبریک میگم . بالاخره نی نی هات را بغل کردی . عیبی نداره معمولا بچه ها وقتی به دنیا میان یه سری مشکلات دارن که رفع میشه . خدارا صدهزارمرتبه شکر که حال عمومی شون خوبه و سالمن .
عزیزم باید به روز و شب نداشتن عادت کنی که سختت نباشه ،نمیخوام بترسونمت اما الان روزای خوبته ،روزهای سخت تری هم در پیش داری پس از این روزها حسابی لذت ببر که دلت برای لحظه به لحظش تنگ میشه و دیگه این روزها برنمیگرده . ازشون خیلی فیلم و عکس بگیر .
معلومه که مادر خوب و مهربونی براشون هستی ، سعی کن بیشتر مثبت فکرکنی و افکار منفی را از خودت دورکن ،ازکسی (خودت میدونی چه کسی )انتظار نداشته باش تا راحت تر باشی . از لحاظ غذایی هم خیلی به خودت برس .
من هم خیلی دوستت دارم و برات آرزوی سلامتی دارم ، فسقلا را ببوس
محراب و مليكا
31 تیر 92 8:53
خدا حفظشون كنه
سلام دوست عزیز مليكا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم بیاین و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید. كد 576 رو به 20008080200 پيامك كنيد . ممنون

http://mehrabmanezendege.niniweblog.com/



خدا گل های شما را هم حفظ کنه ، عزیزم متاسفانه من قبلا به چندنفر رای دادم و دیگه مجاز نیستم اما نظرتون را تایید کردم تا اگر کسی تونست بهتون رای بده . امیدوارم ملیکاجون هم برنده بشه
نسیم-مامان آرتین
31 تیر 92 9:08
ای جون دلم،ندا جون آریسا شبیه هنر پیشه های زمون شاه شده اونام این جوری چادر سر میکردن
کلا من عاشق این ژست واداهای این 2تاوروجکام


دقیقاااااااااا
مامان صدرا
31 تیر 92 9:41
خدا حفظشون کنه.
برات از ته دل آرزو می کنم که همواره در آرامش باشی و در کمال سلامتی دوقلوهای ناز نازی رو بزرگ کنی


خیلی ممنونم مامان صدرا جان
بابت دعای خوبت هم تشکر میکنم ، انشاالله .
مامان نازی
31 تیر 92 11:16
عزیزای دله من انشااله همیشه شاد شاد باشید واینده شاد وخوبی در پیش داشته باشین انشااله عزیزای من عمرای دوباره من


مرسی از دعای خوبت عزیزدلم ، همه زندگی من شمایی
رعنا
31 تیر 92 13:58
ماشالا ماشالا زنده باشن انشالا



مرسی رعنا جان
ساحل
1 مرداد 92 16:30
خدا حفظشون کنه برات ندا جون ماشاله خیلی خوردنین. من چون شاغلم بچه هامو از بیست ماهگی گذاشتم مهد و اصلا پشیمون نیستم. خدا رو شکر اونا هم بجز هفته اول خیلی راحت میرن و خوشحالن. به نظر من اگه صلاح میدونی حد اقل نیمه وقت بذارشون مهد و یه کم استراحت کن هم جسمی و هم روحی به خدا بچه ها هیچیشون نمیشه با بچه های دیگه بهشون خوش هم میگذره این طوری خودتم بعد استراحت بهتر و سرحالتر میتونی بهشون رسیدگی کنی. من میفهمم بیست و چهار ساعته با دوقلو سر کردن یعنی چی!


مرسی عزیزم ، شاید همین کار را بکنم چون واقعا کم آوردم دیگه ممنون از راهنماییت دوست گلم
نرگس مامان طاها و تارا
2 مرداد 92 12:05
واي واي ندا يعني اين عكساي ناز و اشوه آريسا بي نظير بود بي نظير


مرسی از لطفت عزیزدلم
پدرجون
2 مرداد 92 17:46
خسته نباشی دختر گلم من همیشه برایت دعا میکنم تا بتوانی در بزرگ کردن این دو تا فرشته قشنگ و با هوش موفق باشی



سلامت باشین بابای گل و مهربونم ، مرسی که برام دعا میکنید . اگر زحمت های شما و مامان نبود که من نمیتونستم از عهده بزرگ کردن این دوتا وروجک بربیام . من هم همیسشه برای شما و مامان و خواهرعزیزم دعا میکنم ، خدا حفظتون کنه
آلاء
2 مرداد 92 21:49
هر روز میامممممممممممممم

میام که انرژی بگیرم با عشوه های خانم گل


قربون مهربونیت برم آلاء جونم
زهرا
3 مرداد 92 1:18
شلام عشلاي خاله جيگراريساخانوم وبخورم كه منوديونه ي خودش كرده نداجون اقاپارساهم كه مجري مملكته كي بشه توتي وي ببينمش قربون صدقش برم الهي فداتون بشم


مرسی از لطفت زهراجون
مامان محمد مانی
3 مرداد 92 14:26
قربونش برم چه نازی کرده ..............شبیه آدمای دهه 50 شده


زنده باشی عزیزم
نگار
4 مرداد 92 13:41
خدا حفظشون كنه ماشاالا خيلي باهوش وبامزه هستن عاشقشونم
هر وقت مييام وميبينم اپ كردي به قدري خوشحال ميشم كه نگو (البته فقط با پست هاي خوشي ها نه وقتي وروجكا مريضن)
موفق باشين عزيزم


ممنونم نگار جان ، پس شما هم یک خواننده ی خاموش بودی ؟؟؟ از اینکه به وبلاگ و بچه ها لطف داری سپاسگزارم. شاد باشی عزیزم
ايلياالشن
5 مرداد 92 13:34
اي جونمممممممم خداااااااااا دلم ضعف رفت براي عشوه هاي آريسا طلا بچمون خيلي مومن تشريف دارن چادر ازسرش نميوفته عسل بانوي خاله .

زنده وسلامت باشن نداجونم خيلي مواظبشون باش خيلي .


مرسی سمانه جونم ، قربون لطفت برم عزیزم
خاله نونوش
5 مرداد 92 17:43
ندا طلای خواهر مثل همیشه با مزه و دوست داشتنی نوشتی عزیزم.قربونت برم خدا واقعا بهت انرژی بده با این دو تا ووروجک


مرسی خواهر گلم ، عزیزم تو و مامان و بابا شارژ انرژی من هستید ، همین الان که وقت کردم بیام وبلاگ مامان اومده آریسا را برده و من با پارسا تنهام . امیدوارم خدا کمکم کنه بتونم جبران کنم
هــانــی
5 مرداد 92 18:26
واااااااااااااااااییییییی قربونه این دوتا کلوچه دوست داشتنی خوشتیپ و خنده هاشون
چه عکساشون خوجل شدهههههه


مرسی هانی جان ، زنده باشی عزیزم
زینب
6 مرداد 92 1:03
سلام و یه خسته نباشید حسابی حقیقتش من یه پسر 9 ماهه دارم از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه از وقتی به دنیا اومد تقریبا زندگی من جهنمی شد اولش با کولیک بعد هم با دندون دراوردن خودش هم کلا بچه ی نا آرومیه دنبالش در غربت زندگی کردن من و نداشتن کمک باعث شد رابطم با شوهرم هم سرد بشه اتفاقی وبلاگت پیدا کردم باورت میشه از بس برام جالب بود دو شب تا دیروقت بیدار موندم از اول تولدشون همه مطالب خوندم خدا حفظشون کنه از اون به بعد روحیم تغییر کرد چون وقتی دیدم شما با چه عشقی با وجود سختی های فراوان دو قلوها را بزرگ کردید تصمیم گرفتم صبور باشم با این که این روزا خیلی داره اذیت می کنه ولی دیگه خسته نمی شم داد و بیداد و گریه زاری راه نمیندازم براش یه وبلاگ هم ساختم دارم از اول تولدش خاطراتش می نویسم هر چند اینحا سرعت اینترنت افتضاحه ولی بالأخره تمومش می کنم فقط یه سؤالی ازتون داشتم این ژلی که به دندونای نازگلتون می زنید چیه امیرحسین خیلی بد دندون در میاره در آخر بابت همه چیز ازتون ممنونم شما فرشته ی نجات من بودید .




سلام زینب جان . خوشحالم از اینکه وبلاگم تاثیر مثبتی روی زندگیت داشته . عزیزم زندگی همیشه اینجوری نمیمونه ، بچه ها بزرگ میشن و کم کم از پدر مادرها دور میشن ، یه روز باید حسرت این روزها را بخوریم که چقدر بهشون نزدیک بودیم ، پس چه بهتر که قدر این روزها را بدونی و به شیرینی ها و خوبی هاش فکر کنی . میدونم تو غربت و بدون کمک بزرگ کردن بچه خیلی سخته اما سعی کن شرایطت را قبول کنی و با همین شرایط اوقات خوش برای خودت و خانواده ی کوچولوت فراهم کنی . خودت و همسرت را فراموش نکن ، تو کودک درون خودت و همسرت را کشتی و همه ی وقتت را صرف پسرت کردی غافل از اینکه شما دوتا هم به هم احتیاج دارین ، درآینده تو و همسرت برای هم میمونید بچه ها بزرگ میشن میرن ، پس حتما حتما سعی کن از هر فرصتی برای بودن با همسرت استفاده کنی . وقتی از سرکار میاد خونه یه عکس یا فیلم جدید از گل پسرت به همسرت نشون بده ، از کارهای جدیدی که انجام داده بگو و سعی کن کمتر گله و شکایت از بچه داری کنی چون مردها به رو نمیارن اما خودشون همه چیز را میفهمن .پیشنهاد میکنم چندتاعکس جدید سه نفره و دونفره (خودت و شوهرت) به در یخچال بچسبون که مرتب جلوی چشمتون باشه و خلاصه هرکاری که میتونی انجام بده تا محیط خونتون شاد شاد بشه . برات آرزوی موفقیت دارم شاد و سلامت باشی . از لطفت نسبت به وبلاگ ما بی نهایت سپاسگزارم
راستی اسم ژل دندون بچه ها kinbaby هست .

مامان تارا و باربد
6 مرداد 92 13:25
سلام عزیزم خوبی خسته نباشی باهات موافقم مامان برای رفرش شدن به یه مقدار تنهایی نیاز دارن
25 ماهگی مبارک قربون اون مرتب بودنشون
این پسر وروجک ما هم به باباش میگه ایمان اما منو میگن مامان به نظر من بامزه اس حالا بعضی ها ممکنه حساس باشن به این مورد
دندونای نو مبارک این پروژه هم ایشالا به سلامتی تموم بشه نفس بکشی خانمی عکسا هم که عالیه طبق معمول اون خانوم چادر بسر و اون قند عسل خوشتیپو ببوس به جای من

سلام عزیزم ، ممنونم سلامت باشی .
من حساس نیستم اما برام جالبه که من و باباشون را به اسم صدا میزنن پارسا هم از آریسا یاد گرفته
وای از دندونای نو نگو که بیچارمون کرده همش هم میلیمتر میلیمتر از تو لثه میاد بیرون خود بچه ها هم کلافه شدن خواب و آسایش هم کلا تعطیل شده .
مرسی از لطفت عزیزدلم تو هم گلای خوشگلت را ببوس
مامی دوقلوها(زهرا)
6 مرداد 92 15:22
سلام به مامان ندای زبرگ و زرنگ
بهت تبریک ویژه میگم برای پروسه پوشک گیرون
یعنی اریسا با اون ژست اش یه گاز کوچولو میخواد. از طرف من خوشگلاتو دو تا ماچ گنده بکن



مرسی زهراجونم ، قربونت برم
دیانا
6 مرداد 92 15:25



شقایق مامان بنیتا و برسام
9 مرداد 92 14:20
سلام ندا جون... خدا قوت... من که داغونم ...ولی خوب پوشک گیری که بگذره کلی جلو افتادیم...
25 ناهگی گلهای خوشگلت مبارک



سلام عزیزم ، مرسی همچنین . حق داری میدونم چی میگی خیلی سخته دوتا بچه را با هم از پوشک بگیری . موفق باشی دوست جونم
مرسی سلامت باشی
مامان سهند و سپهر
13 مرداد 92 8:58
الهي خيلي عكسهاشون ناز بود عزيزم ببوسشون


مرسی عزیزم ، شما هم گلای خوشگلت رو را ببوس
انسیه مامان امیرعلی
17 مرداد 92 4:54
فدای چادرسرکردنش چه خوشکل چادرشومیگیره


زنده باشی عزیزم
انسیه مامان امیرعلی
17 مرداد 92 4:55
افرین گلم بعضی وقتاواجبه یه ساعت هایی روواسه خودت باشی واززندگی وتنهایی لذت ببری


لذت دیگه تمووووووم شد
انسیه مامان امیرعلی
17 مرداد 92 4:56
وای عکسی که دوتایی روچرخ ان خیلی بانمکه وازهمه عسلی ترعکس اقای جنتلمنه وخوشتیپه ماشالله


مرسی از لطفت انسیه جون ، امیرعلی جون را ببوس
انسیه مامان امیرعلی
17 مرداد 92 4:58
به ماهم سربزنین منتظریم


اگر فرصت کنم حتماااا
هــــــآنـــی
24 مرداد 92 0:39
نظر من واسه این پست نیومده!؟


نه عزیزم
مامان پری
2 شهریور 92 23:43
سلام دوست خوبم . واقعا راست میگی اگه مادر و پدر و خواهر منم نبودن نمیدونستم چیکار می کردم. مطالب خوبی می نویسید و مادر با حوصله ای هستید. میشه لینکتون کنم؟


سلام عزیزم ؛ ممنون از لطفت . بله خواهش میکنم
مامان نازی
4 شهریور 92 7:51
عزیزدلم خودتم خوشگل وخوش سلیقه وتمیز ومرتب هستی گلم انشااله خدا حفظت کنه وسایت بالا سر این دو فرشته کوچولوی گلم باشه وروز به روز سربلندی وبه اوج رسیدنشونا ببینی گل همیشه بهارم


مرسی مامان مهربونم ، همه زندگی و هستی من خدا شما و بابا را هم حفظ کنه و سایتون بالای سر ما باشه