پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

تولدتون مبارررررررررک

1390/4/5 5:06
نویسنده : مامان ندا
3,117 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته هاي من ......تولدتون مباررررررررك

بالاخره بعد از 9 ماه انتظار روز 29 خرداد 1390 ازراه رسيد . صبح  ساعت 4:35 از خواب بيدار شدم وبعد از راز و نياز حسابي با خداي مهربون و دعا و مناجات براي رفتن به بيمارستان آماده شدم . مامان نازي ، پدرجون  و خاله نوشين هم با شوق و ذوق حاضر شدند و آخرين عكس ها را با من و اون شكم قلمبم ميگرفتن  . ساعت 6 بابا پيمان و عمه جون هم اومدند .وهمگي با هم به بيمارستان رفتيم . در بيمارستان خاله پري و مادرجون هم به ما ملحق شدند بعد از اينكه لباسهاي مخصوص اتاق عمل را پوشيدم من را به اتاق عمل منتقل كردند اما به ذوق ديدن شما هيچ استرسي نداشتم . خانم دكتر در اتاق عمل مانند يك مادر مهربان همراه  من بودند . قبل از عمل ازدكتر بي هوشي خواستم به من مهلت دهد تا براي همه  دعا كنم و بعد از اينكه به دكتر گفتم دعاهايم تمام شد ديگه چيزي نفهميدم . تا اينكه در ريكاوري با شنيدن صداي خانم پرستار كه ميگفت پاشو ببين چه ني ني هاي خوشكلي آوردي بيدار شدم وفقط پرسيدم چندتا بودند وخانم پرستار با خنده به من گفت دو تا مگه ميخواستي چندتا باشن بعد  درد شديدي را حس كردم واز شدت درد ديگه متوجه اتفاقات اطرافم نبودم  فقط صداي ناله هاي خودم و زمزمه ها را مي شنيدم و مي ديدم كه همه دارند از ني ني هاي خوشكل حرف مي زنندو اومدند شما را ببينن در عالم بين هوشياري و بيهوشي خيالم راحت شد كه سالم به دنيا اومدين اما توان حرف زدن وسئوال كردن نداشتم . بعد از گذشت يكي دوساعت حالم بهتر شد و هوشياري كامل خودم را به دست آوردم و شما را ديدم كه چه دو تا فرشته ي قلقلي خوشكلي خدا بهم داده پارساي گلم ، سه كيلو با قد 51 سانتي متر وآريساي نازم دو كيلو وهشتصد گرم و 50 سانتي متر قد . شب سختي را در بيمارستان گذروندم چون با اينكه پمپ تزريق مورفين بهم وصل بود اما خيلي درد داشتم و از طرفي براي سير كردن شما دوتا شير نداشتم و شماها گرسنه بودين و مامان طاقت گريتونو نداشتناراحت . مجبور شديم ببريمتون بخش نوزادان تا با شيرخشك و قطره چكون سيرتون كنند . وقتي آوردنتون آروم بودين و تا صبح خوابيدين . شب را خاله شهناز و خاله زهرا مراقبمون بودند ، صبح رفتند سركار و مامانم و خاله پري اومدن ومن فقط از درد اشك ميريختم و ناله ميكردم . بابا پيمان هم اومد و كمك كرد من راه برم  و با حرفاش مثل هميشه آرومم كرد بعد متخصص نوزادان اومد و شماها را معاينه كرد،خداراشكر مشكلي نداشتين و اجازه مرخصيتونو دادند و بعد دكتر من اومد و اجازه مرخصي  من را هم  دادند . بابا پيمان كارهاي ترخيصمون را انجام داد و همه با هم به خونه اومديم . وقتي در را باز كرديم ديديم وااااااااااااااي خاله نوشين همه جا را واسه ورود شما چراغوني و گلبارون كرده و اتاقتونو با وسايل تولد تزئين كرده و يك كيك خوشگل با دوتا شمع شماره صفر براتون آماده كرده بود اما من از شدت درد فقققققط گريه ميكردم و نتونستم اون طور كه شايسته زحمات نوشين عزيزم بود ازش تشكر كنم چون اين درد لعنتي و سرفه هاي زجرآور زبونمو هم بند آورده بود .آخه شما نمي دونيد چه مامان نازنازيي دارين كه به هيچ عنوان طاقت درد را  نداره از خود راضی. اين بود ماجراي روز تولدتون.

عكس زير روز دوم تولدتونه .خيلي خوب نشده اما ميذارم كه يادگاري بمونهقلبقلب

روز دوم تولد

پسندها (1)

نظرات (31)

خاطره
4 تیر 90 22:21
سلام ندا جون خوبید تولدشون مبارک ماشاللله خیلی خوشگل و بانمکن خوشحالم که با وب و کوچولوی خای دوست داشتنیتون آشنا شدم کوچولوهاتو کلی ببوس
shima
4 تیر 90 22:25
عزیزم چه فرشته های نازی خدا نصیبت کردهمن خودم با خواهرم دوقلو ام دوقلو بودن خیلی قشنگه
فهیمه
5 تیر 90 11:57
سلام تولدت گلهات مبارک ماشاالله خیلی خوشگلن.
آبشار
5 تیر 90 15:22
سلام تبریک میگم قدم کوچولو هاتون مبارک باشه ان شاء الله
مامان گلدونه ها
5 تیر 90 20:15
مبارکه آخی یاد روز تولد گلدونه های خودم افتادم ماشاالله خیلی نازن
مامان ریحانه
5 تیر 90 23:50
سلام مبارکه مبارکه چقدر معصومن خدا حفظشون کنه واستون
حنا
6 تیر 90 7:56
خیلی قشنگ نوشتی ندا جونم
قدم هاشون پر خیر و برکت
چشم شما و همسری هم روشن
انشاالله 120 ساله بشن و خوشبخت
بوسسسسسسسسس


حنا جونننننننننم مرسي عزيزم . چشم و دلتون روشن .بووووس براي خودت و گل دخملاي خوشگلت
حنا
6 تیر 90 14:30
مباركت باشه خانمي هزار ماشاالله خيلي خيلي خوشگلن چقدر هم شكل همند! اميدوارم زير سايتون به خوشي بزرگ شن


سلامت باشي حناجون . چشماتون خوشگل ميبينه . خيلي ممنونم همچنين براي گلاي شما
مامان پریا و هلیا
6 تیر 90 15:11
مبارکه .......چشمتون روشن
خیلی نازن ماشالله
منتظر بودم شمارتو بهم بدی که بهت اس بدم ولی می دونم الان حسابی سرت شلوغه


سلامت باشي فريده جون...چشم و دلتون روشن . مرسي عزيزم . آخه شما نبودي چند روز تو كلوب كه من شمارمو بدم بهت . به هر حال خيلي ممنونم
رعنا
6 تیر 90 19:34
مبارک باشه دوقولو ها


سلامت باشي رعنا جون . مرسي عزيزم
سهیلا
8 تیر 90 0:35
ندا جونم قدم نورسیده هاتون مبارکامیدوارم با ورودشون به زندگی دنیا دنیا خیر و برکت و شادی به همراه آورده باشنروزهای خوبی داشته باشید عکسشون ماشالله انقدر جذابه که من از این به بعد دیگه مشتری پر و پا قرص این وبلاگ شدم برای منم دعا کن این روزای شیرین رو تجربه کنم به زودی ممنون


سهيلا جون ممنونم از تبريك و دعاي خوبت . به وبلاگ ما خوش اومدي عزيزم . من توي اتاق عمل واسه همه ي كسايي كه دوست دارن مامان بشن دعا كردم انشالا خدا به زودي يه ني ني خوشگل بهت بده .
مامان سویل
9 تیر 90 22:14
سلام خانمی مبارکه خدا حفظشون کنه ما شا الله خیلی خوشگلند


مرسي عزيزم سلامت باشي .
نازنین نرگس نفس مامان
11 تیر 90 20:40
مبارکه عزیزم چه عروسکای نازی داری زنده باشن الهی


سلامت باشي عزيزم . ممنونم
مامان محمدين
13 تیر 90 7:50
كجاااااااائي ندا؟ خوبي؟ فينقيلات خوفن؟؟؟؟؟؟
مریم
13 تیر 90 8:30
ای جانممممممممممم خدا نگهشون داره چه معصومانه
مامان سویل
13 تیر 90 12:29
سلام خانمی با اجازتون لینکتون کردم اگه شما هم دوست داشتین وبلاگ من رو لینک کنید ممنون می شم راستی دو قلوهای خوشگلمون چی کار می کنن اذیت که نمی کنن
سهیلا
14 تیر 90 14:54
ندا جونم پست جدید بزار برامون نمیگی دل خاله ها برا جیگگررات تنگ شده؟
مامان زينب
15 تیر 90 17:15
مباركه ايشالا قدمشون خير باشه كه حتما هم هست
سهیلا
16 تیر 90 11:57
سلام جیگرای 11 روزه مامان ندا خوبین ؟ چرا پس عکسای جدید نمیزارین؟ آههاا سرتون شلوغه ؟ ببخشید جیگیلیا متوجه نبودم همه ذوق زده تولد شمان خونتون شلوغه اوکی ولی زودی بیاین باششه؟
پرگل
17 تیر 90 15:40
واااای جیگرشون رو برم چقدر ناناسی ان؟ هزار الله اکبر به این دوتا جوجه ایشالله زنده باشن قدومشون مبارک باشه واست مامان ندای مهربون
مامان پریناز
21 تیر 90 11:59
الهیییییییییی چه نازن ماشالا خدا برات نگهداره.
مامان نی نی طلا
24 تیر 90 0:48
عزییییزم چقدر نازن.زنده باشن
نازنین نرگس نفس مامان
24 تیر 90 3:05
شماها کجایید چرا از دو قلوها واسمون مطلب نمیذاری
سهیلا
25 تیر 90 17:31
سلام ندا جونم خوبی خانومی؟ خوشگلا چطورن؟ دلمون تنگ شده براشون خبرا و عکسای جدید بزار مامانی نمیگی خاله ها دق میکنن از ندیدن این جیگرا؟
ليلي
27 تیر 90 23:06
سلام ...تولد دوقلوها مبارك ...ورود شما رو به جمع مادران هميشه خواب آلود و در حسرت استراحت گلباران ميكنيممممممممم
دانيال
28 تیر 90 11:30
سلام خاله جون من كدم 67 است ميشه به من هم راي بديد اگر هم اجازه بديد لينكتون كنم با احترام دانيال
سهیلا
29 تیر 90 0:45
ندا جونم تنبل نشو دیگه دلمون تنگیده برا جیگرا پست جدید بزاااااااااااااااار
مامان محمدين
30 تیر 90 0:55
ندا اين نظر مال مطلب بالائيه... يك ماهگي شون.

وااااااااي خيلي ناراحت شدم.... عزيزم حالا حالا ها زوده كه بخواي مستقل بشي. تو رو خدا نكن اين كار رو ...

شماره ام رو گمونم برات فرستادم. اگههههههه وقت كردي كه احتمالا نميكني بهم بزنگ.

اين نظرات و ادامه مطلب بالائي واسه من باز نميشه.

چرا اينقده وبلاگ تو با من بده؟!
هااااااااان؟
هان؟

هااااااااااااااااااااان!؟



سلام سميه جون دوست خوبم . بله حتما باهات تماس ميگيرم ببخشيد خودت درك ميكني چطور آدم از صبح تا شب بدو بدو ميكنه .
ببخشيد نميدونم چرا وبلاگم واسه شما اينجوريه دعواااااااااش ميكنم . دهههههههههههههههههه وبلاگ بد
خاله هدي ياسمين زهرا
6 آذر 90 12:54
واي خداي من!‌ چه نانازهايي خدا به شما داده. ماشااله ماشااله كامل هم رشد كردن و وزن و قد عالي هم دارن
آلاء
28 دی 90 19:20
ووووووووووووووووووووووای خدای من اینا عروسکن یا نی نی




عرووووووووسک
نایسل
19 بهمن 90 18:22
وای عزیزای دلم چقدر نارن مثه فرشته هان خوش به حالتون وای خدای من الهی