هشت ماهگی
کوچولوهای قشنگم سلام
اینقدر خستم که حتی توان نوشتن هم ندارم اما دوست ندارم چیزی از خاطرات این دوران شیرینتون جابمونه به همین دلیل هرطور شده نشستم جلو کامپیوتر و شروع کردم :
دو هفته ای میشه که پارسا جون چهاردست و پا شده و دیگه زندگی واسه من نذاشته و آریسای گلم هم سینه خیز میره و هم چهاردست و پا وبیشترمواقع لم میده و با اسباب بازی هاش بازی میکنه و کم کم خودشو میکشه جلو . ماشاالله خیییییلی شیطون شدین اگه یه لحظه ازتون غافل بشم یا یه بلایی سر همدیگه آوردین و یا رفتین سر سیم برق و دمپایی بابا پیمان و میزتلویزیون و ....... البته مامان تا جایی که تونسته راه های خطرناک را برای شما مسدود کرده اما شما دوتا شیطون راه های عبور از این موانع را یادگرفتین .... خدا به داد وقتی برسه که آریسا هم مثل پارسا با سرعت چهاردست و پا بره واااااااااااااااای اون موقع چیکار کنم ؟؟؟؟ الان وقتی آریسا را میبرم توی حمام واسه تعویض پوشکش اگه یادم بره در را ببندم یه دفعه میبینم یه پیشی کوچولوی خوشگل با سرعت نوووور اومد وسط حموم منم دستم بند شستن آریساست و نمیدونم چطور جلوی ورود پارسا خان را بگیرم و اگه بخوام پوشک پارسا را تعویض کنم آریسا خانم خونه را میذاره روی سرش که چرا تنها مونده . خلاصه داستانی داریم با شما دوتا مطلب دیگه این که با قدم خوب فرشته هامون سمت بابا پیمان ارتقاء پیدا کرد و مدیرشرکت شد و ساعت کارش بیشتر از قبل شد و این روزها من خیلی بیشتر از گذشته خسته میشم و اما عکس ها و شیرین کاری های جدیدتون در ادامه مطلب ...
این عکس بامزه نمای نزدیک آقا پارسا :
دومین عکس مربوط میشه به وقتی که آریسا خانم شیطونی کرده و ما گذاشتیمش تو کیسه و به دستگیره ی در آویزون شده و خیلی هم خوشحاله....
وقتی که فرشته ها میخوان برن دً دً
ماشاالله دیگه اینقدر شیطون شدین که تو تختتون نمیمونید و میخواین بیاین بیرون :
و آریسا
و اما شیطونی در استخرتوپ :
پارساااااااا چی میخوای مامان جان ؟؟ دنبال چی میگردی ؟؟؟!!!!!!
آهااااااااااااان ، پس موضوع این سیب قرمز و خوشگله !!!!!!!!!!!!!
این هم دو نمونه از لم دادن آریسا خانم و بازی کردنشون :
این هم از مو کشیدن آقا پارسا و اذیت کردن خواهرشون :
و این هم عکسهای دااااااااغ همین امروز که با کلی زحمت گرفتم :