عشق امیررضا
عسلای مامان سلام
عزیزای دلم یه حس خیلی خوب به امیررضا پسرعمتون دارین بخصوص پارسا ، عااااشق امیررضا هستی و وقتی میبینیش همش میبوسیش و صورتت را میذاری روی سرش . امیررضای بیچاره را کلافه کردین ، با کوسن های مبلا برای خودش یه خونه ساخت که از دست شماها درامان باشه اما انگار شما خیلی عاشقید کارتون از این حرفا گذشته
جدیدا" میرین و میاین منو بوس میکنید؛ خداراشکر خیلی مهربون و با محبت هستید. وقتی با اون لبای کوچولوتون میاین یه بوس نیمه کاره رو صورت من میکنید و میدوید میرید و بعد برمیگردید نگاه میکنید ببینید عکس العمل من چیه میخوام بخورمتون چون خیلی بامزه میشین .عاشقتونننننننننننننننننننم
پسرخاله ی عزیزم درحال گذراندن دوران خدمت سربازی هست و با لباساش با شماها عکس گرفت که یادگاری باشه براش آرزو میکنیم به سلامتی دوران خدمتش تموم بشه و کارشناسی ارشد یه دانشگاه خوب قبول بشه انشاالله .
توی تراس زیبای خونه ی مادرجون همراه عمه جون ، باباجون و بابا پیمان
امیررضای گل که خونشو خراب کردین
امیررضای نجات یافته
پسرخاله ی عزیزم
بدون شرح!