پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

یک کار جالب انگیزناک

1392/2/25 3:02
نویسنده : مامان ندا
1,397 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولای من سلاااامماچماچ

تصمیم نداشتم بیام وبلاگتون اما نتونستم این خاطره ی شیرین را ننویسم .....

امروز صبح با صدای "جیش""جیش" پارسا بیدار شدم و اینقدر این کلمه را تکرار کرد که آریسا هم بیدارشد و طبق معمول هر روز صبح ، نیم ساعتی توی دستشویی بودیم و نمیومدین بیرون و  در آخر من با وعده ی نون پنیر و چایی آوردمتون بیرون . آهان راستی اینو یادم رفت ،  توی دستشویی هم پارسا با اشاره میگفت سیفون را بکشم چون خوشش میاد آب میریزه ، اما آریسا میترسه و در جواب درخواست پارسا گفت "نههههه آریسا ترسید .خرابه ، آب نداله "  و من تعجب این جملات را از کجا یاد گرفتی تو وروجک؟!! خرابه؟؟؟؟!!!!!!! آب نداره ؟؟؟؟؟؟!!!!! متفکر.....اومدین بیرون آب خواستین .....نیم ساعت بعدش دوباره "جیش ، جیش".......امروز کلافم کردین از بس یا آب خوردین یا جیش داشتین ....ظهر ساعت 3 خوابیدین ، اومدم برم دوش بگیرم که تلفن زنگ زد ، مشغول صحبت شدم چون کار ضروری پیش اومده بود و من منتظر یه خبر بودم و صبرکردم تا دوباره بهم زنگ بزنن ، وقتی همه چیز روبراه شد ، رفتم زیر دوش که یه دفعه صدای جییییغ آریسا اومد ، بیدار شده بود و خونه را روی سرش گذاشته بود ، منم سریع اومدم بیرون و دیدم پارسا هم بیدار شده و مات و مبهوت نشسته داره به آریسا نگاه میکنه ، هردوتون را بغل کردم و خواستم بخوابونمتون که نخوابیدین دیگه ، حدود ساعت 5 بود که حالم بد شد و فشارم افتاد ، تازه یادم اومد ناهار نخوردم ، صبح که یه چایی خوردم تا 5 بعدازظهر هییییییییچی نخورده بودم ، یعنی فرصت نشد ! از شدت کمردرد هم که نمیتونستم تکون بخورم ، شما مشغول بازی بودین که من رفتم یه کیسه آب گرم آوردم گذاشتم زیرکمرم ، دراز کشیدم ، پاهامو گذاشتم به دیوار  و چشمهامو بستم تا یه کم حالم بهتر بشه .......یه لحظه دیدم سر و صداتون نمیاد ، با اضطراب فراااواااااااان چشممو باز کردم و بلند شدم که دیدم دوتا جوجه کوچولو ، دوتا کوسن مبل را برداشتن گذاشتن زیر سرشون ، درازکشیدن و پاهاشونو گذاشتن به دیوارتعجب دقییییییقا کاری که من کرده بودم !!!!! مرده بودم از خنده ، گرفتم تا میتونستم هردوتونو بوسیدم و چلوندم ، این روزها هرکاری که میکنیم و هرحرفی که میزنیم مثل ضبط صوت ضبط میکنید و بعدهم سریع پخش میکنیدنیشخند ، خیلی شیرین شدین، عاشقتونم عااااااااااشقماچماچ

الان ساعت دقیقا 3 نصف شبه و من خوابم نمیبره چون بابا پیمان رفته ماموریت و وقتی نیست انگار من تنهاترین آدم روی زمینم ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

بابای ملیسا
25 اردیبهشت 92 9:08
با سلام . وبلاگ ملیسا جان با موضوع یه تیکه بهشت روی زمین به نام شیرخوارگاه آمنه به روز شد . خوشحال میشیم مراجعه کنید و با نظرات زیباتون ما رو دلشاد کنید . منتظر شما هستیم


چشم حتما
نسیم-مامان آرتین
25 اردیبهشت 92 10:07
ای جون دلم وای ندا جون منم که داشتم میخوندم از خنده مرده بودم ببین شما چه حسی داشتی که این 2تا فسقلی چه جوری کار مامانشونو تقلید میکردن
جیگرای خاله عاشقتونم یه دنیا


نسیم جون انشاالله همیییییشه خندان باشی .....ممنون از لطفت
مامان تارا و باربد
25 اردیبهشت 92 11:43
سلام عزیزم خوبی
ماماشالا به این فرشته کوچولو ها که دست ( ببخشید بال ) طوطی رو از پشت بستن همینه دیگه جرات نداره آدم یه کاری بکنه
می بوسمتون ایشالا که بابا پیمان هم به سلامتی از مأموریت برگرده


سلام گلم ، ممنون از لطفت تو هم گل باقالی ها را ببوس
نازی
25 اردیبهشت 92 16:14
الهی من قربون اون شیرین زبونی هاتون بشمندا جون به خودتم برس هر چند که گرفتاری اما این جوری به خودت صدمه میزنی
ببوس این دوتا وروجک رو...


زنده باشی نازی جون ، چشم سعی میکنم بیشتر به خودم برسم
آلاء
25 اردیبهشت 92 17:37
ای جونممممممممممم عزیزای من
کلی خندیدم
آب نداله خرابه


الهی بمیرم برات ندا جونم مامان زحمتکش و فداکار
خدا بهت انرژی مضاعف بده


مرسی عزیزم ، زنده باشی .....آمین آمین
ایلیا الشن
27 اردیبهشت 92 9:11
ای جانم بگردم ندائی چقدر تو اذیت می شی

الهی بگردم ناهار نخورده بودی یا خدااااااا معلومه دختر ضعف می کنی بالاخره باید یه چیزی بخوری تا جون داشته باشی دو تا وروجک نازنازی رو جمع و جور کنی
.
امیدوارم دوستم هرچه زودتر به آرامش برسی فقط تنها کاری که می تونم بکنم همینه دعا برای آرامش دوست خوبم .



مواظب خودت و دسته گلات باش
راستی دوست داشتی به وبم یه سری بزنی چون احتمال داره آپ جدیدم رو بپاکم


عزیزم دعای تو از هرچیزی برام ارزشمندتره ، ممنون از اینکه به فکرم هستی دوست خوبم
آلاء
28 اردیبهشت 92 0:35
سلام عزیزم
اگه وقت کردی اینو بخون
شاید کمکت کنه
http://www.ninisite.com/nazar/index.asp?contentId=2132&PageNumber=1



البته فکر کنم شما بیشتر راهو رفتی


آلاء جان بی نهایت سپاسگزارم
arezoo
30 اردیبهشت 92 12:09
vaayyyyyyyy khoda cheghadr in 2ta khordanian! khoda vasat hefzeshun kone neda jun


مرسی عزیزم ، قربونت برم
هــانــی
2 خرداد 92 12:38
واااااااییییییییی منم این جوجو هارو میخواااااااام

خدا حفظشون کنههههه


مرسی عزیزم