23 ماهگیتون مبارک
سلام نفسای من
23 ماهگیتون مبارک عشقای خوشگلم
باورم نمیشه کم کم دارین 2 ساله میشین .......همه میگفتن صبرکن دوساله بشن راحت میشی اما انگار شیطون تر شدین که !!! عیب نداره ، تنتون سالم باشه ، شیطونی کنید .
آریسا که همش داره میپرسه "این چیه؟؟" چند ثانیه بعد دوباره اشاره به همون چیز میکنه و میگه"این چیه؟؟" شاید یه چیزی را ده بااااار بپرسه و من هم هر ده بار همین طور که به خودم آرامش میدم و میگم صبور باش ندا ، صبور باش ندا .......جوابشو میدم ، امیدوارم خدا صبرمو بیشترکنه .
کلا آریسا مثل طوطی شده هههههرچی بگی تکرار میکنه ، وقتی من و باباپیمان داریم با هم صحبت میکنیم همینطور که سرگرم بازیه ، حرفای ما را هم تکرار میکنه ، من و بابایی هم عمدا یه کلماتی را شمرده تر میگیم تا راحت تر بتونه تکرار کنه الهی قربون زبون کوچولو و شیرینت برم
بهشون یه کم لواشک داده بودم ، آریسا اومد گفت " این چیه ؟" گفتم "لواشک" ، رفت و چند دقیقه بعد اومد گفت "شلوارک خوام " ، منم که اصلا متوجه منظورش نبودم ، نگاه به پاهاش کردم و دیدم شلوارکش که پاشه ، داشتم فکر میکردم چی داره میگه .....بعد خودش گفت "شلوارک خوام بخولم" و دست منو گرفت و برد سر همون کابینتی که از توش لواشک بهشون داده بودم ، اون موقع بود که معنی "شلوارک" را فهمیدم و کلییییی خوردمش و بوس بوسیش کردم .
پارسا هم دیگه همه کلمات را میگه اما هنوز جمله نمیتونه بگه .
پسرم خیییییلی آقاست ؛ خیلی مظلوم ، مهربون ، باگذشت و آرومه .....عاشق هردوتاتونم
کشف جدید
خانه ی باباجون و ......
روزی که رفتین اداره ی مامان نازی و اونجا را به هم ریختین
اینم از 23 ماهگی