باغ پروانه ها و شیرین زبونی های آریسا
سلام نفس های مامان
نمیدونید ثبت هر ثانیه از زندگیتون و کارهای بامزه تون چققققدر برام مهمه اما چه کنم هر روز با کلی برنامه ریزی از خواب بیدار میشم و شب ها با افسوس این که به هیچ کاری نرسیدم و امید به فردا دوباره میخوابم اما فردا بدتر از دیروز...... . آریسا خانم شما خییییییییلی داری مامانو اذیت میکنی ....جیغ های رنگارنگ متمایل به بنفشت دیگه اعصاب برای من و همسایه های محترم باقی نذاشته و حتی پارسا چنان از جیغ و گریه های خواهرش عصبانی و کلافه میشه که یا موهاشو میکشه یا هلش میده رو زمین و یه چیزایی هم به زبان چینی بوجی باجی میکنه یعنی دعواش کرده ، اون وقته که تارهای صوتی آریسا تا آخرین حدش به لرزش درمیاد بطوری که لوزه و نای و مریش هم دیده میشه و من ، همسایه ها
اما با همه ی این حرف ها باید بگم که فوق العاده شیرین زبون شده ، چند نمونه از شیرین زبونی هاش را اینجا مینویسم :
1 - گوجه سبز ( به زبان خودمون آلوچه ) میخوردم ، اومد و گفت " آلوچه خوام" ، یه تیکه کوچولو با چاقو بریدم بهش دادم ....چند ثانیه نگاهش کرد و دوباره برگشت ، آلوچه را گرفت نوک انگشتاش و به من گفت "ممک" یعنی نمک بزن...من
2 - از حمام اومده بود بیرون ، میخواستم لباسشو بپوشونم ، نمیذاشت و گریه میکرد که چرا از حموم اومده بیرون ، منم گفتم" زودباش بپوش الان سرمامیخوریااااا ، دوست داری سرما بخوری؟؟؟؟" ......گفتن ما همانااااااا و سرما خواستن آریسا خانم هم همانااااااا ......گریههههه گریهههههه که "من سرما خوام بوخولم " حالا بیا و ثابت کن سرما خوردنی نیست !!!! آخه اگر اون هم ثابت بشه حرف خودم را نقض کردم خودم تا چند دقیقه پیش بهش گفتم میخوای سرما بخوری؟؟؟....ای خداجون چیکار کنم ؟؟؟چطور به بچه بفهمونم این سرما خوردنی نیست ......آخر با شکست مواجه شدم و با دادن پاپ کرن حواسش رو پرت کردم اما واقعا این جور مواقع چه باید کرد؟؟؟؟
3 - یکی از تفریحات پارسا کشیدن موهای آریساست ، هرکاری که میشد انجام دادم تا با خوبی و ملایمت دیگه این کار را نکنه اما فایده نداشت ، این شد که "جییییز" وارد عمل شد و هرموقع پارسا موهای آریسا را میکشه بهش میگم " جیز بزنم رو دستت؟؟؟" .........آریسا دیگه یاد گرفته ، هرموقع پارسا میاد طرفش میگه " جیز میزنماااااااا" "جیز بزنم؟؟؟؟ بله ؟؟؟ "
4 - وقتی میخوایم بریم بیرون آریسا اول از همه میره جلوی آینه و میگه "خوشگل بکنم" ای قرتی
5 - وقتی نی نی میشم و آریسا را بغل میکنم و میگم " مامان آریسا""مامان آریسا" ، دستش را میندازه گردنم و میگه " عزیزدلم .....عاشقتم" و منو بوس بارون میکنه ....اون لحظه ها لذت بخش ترین لحظات زندگیمه
6 - چند شب پیش باباپیمان داشتند با تلفن صحبت میکردند، آریسا از تو اتاقش صدا میزد " بابااااااااااا باباااااااا" جوابی نشنید "باباجووووووووون باباجووووووون " باز هم جوابی نشنید ......این بار با صدای بلندتر"پیماااااااااااااااان پیمااااااااااااان".....من و باباپیمان
و اماپارسا .....پسرم خیلی گله ، حرف مامانو گوش میکنه و سرش به اسباب بازی هاش گرمه
ماشاالله خیلی باهوشه و همه چیز را با اشاره و یه کلمه های مختصری توضیح میده
فوق العاده مهربونه و همش میاد منو میبوسه و نازی میکنه
برای کوچکترین زخمی کلی شلوغ بازی درمیاده ، یه خراش کوچیک انگار زخم شمشیره
تک تک یه کلماتی میگه که خیلی خوردنی میشه ، به من میگه " ماما دون"= مامان جون و به مامان نازی میگه "مامانزی دون "...قربون اون جون گفتنت بشم مهربونم
.
.
.
.
.
خبر مهم این که : از روز یکم خردادماه تو اتاق خودتون میخوابین و من هم کنار تختتون ، شبهای اول یه کم سخت بود ، هم برای من و هم برای شما ، نیمه های شب میدیدم دوتا فرشته کوچولو اومدن کنار من خوابیدن !! یک شب بهتون گفتم اگر بچه های خوبی باشین و تا صبح روی تخت خودتون بخوابین فرشته ها میان زیر بالشتون جایزه میذارن ، دیدم اینجوری نگاهم میکنید.....فهمیدم معنی کلمه "جایزه" را متوجه نمیشین ،جمله ام رو اصلاح کردم و به جای جایزه گفتم "پاستیل"...اون وقت بود که دیدم این شکلی شدین و حسابی ذوق کردین....اون شب پارسا تا صبح خوابید اما آریسا دوباره نزدیک صبح بیدار شد و اومد کنار من خوابید ، صبح گذاشتمش تو تختش تا به اون هم جایزه بدم ....وقتی چشم باز کردین اول از همه زیر بالشت هاتونو نگاه کردین و کلیییییی خوشحال شدین و با خوشحالی شما من هم ذوق کردم آفرین گل بچه های من
اما یه حسی را فراموش کردم بگم ......من خیلی ناراحتم چون چند شبه که فرشته های کوچولوم تو آغوش من نمیخوابن ....خیلی حس بدیه انگار آدم دچار عذاب وجدان میشه
شرح هفته گذشته را به روایت تصویر در ادامه مطلب ببینید........
عااااااااشق پاپ کرن پنیری هستید
موزه ی خزندگان زنده
باغ پروانه ها
جوجه ها به همراه مامان نازی جون
و بعد از اون شهربازی
و فعال شدن کودک درون مامان ندا و استفاده از فرصت .....
باید بگم که آریسا بیشتر بازی ها را استفاده نکرد و به شدت میترسید!!!!!