پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

یک مشکل جدی

دوستان عزیز و خوانندگان خاموش و روشن وبلاگ   سلام یه مشکلی برای ما پیش اومده . همونطور که میدونید آریسا عاشق سیندرلاست و روزی ده بار از من میخواد که سی دیش را براش بذارم که من البته یک بار بیشتر نمیذارم چون هر سه شمارش را تماشا میکنه . تا اینجا مشکلی نیست . مشکل از جایی شروع میشه که دخترگل من گاه و بی گاه میره یه گوشه و ( دقیقا مثل صحنه ی توی کارتون) زار زار گریه میکنه که فرشته مهربون صداشو بشنوه و بیاد و بگه ناراحت نباش و اونو شبیه سیندرلا کنه و کفش بلوری و دامن بلند پف دار بهش بپوشونه   . از طرفی هم من تمام تشویق هام را از طریق فرشته ی مهربون انجام میدم که میاد و زیر بالشتهاشون جایزه میذاره . ...
30 تير 1393

سه سال و یک ماهگی

سلام عسلای من امروز سه سال و یک ماهه شدین . چقدر زود روزها داره سپری میشه و شما دارین بزرگ میشین . خداراشکر شیطنت ها و دعواهاتون خیلی کمتر شده و بیشتر اوقات باهم بازی میکنید ، هم بازی های دخترونه و هم بازی های پسرونه ، یه کم خاله بازی ، یه کم ماشین بازی . آریسا علاقه زیادی به این داره که  سیندرلا بشه و پارسا هم شاهزاده باشه و  کارتون سیندرلا را دقیقا اجرا کنن ، دیگه زندگی نداریم . تشک های مبل ها را میندازید وسط سالن و باهاش پله درست میکنید که سیندرلا ازش بالا پایین بره ، 24ساعته هم که پرنسس آریسا لباس عروس پوشیده  و شاهزاده پارسا هم بی تفاوت داره ماشین بازیشو میکنه  و پرنسس را حرص میده . خل...
30 تير 1393

سفر به تهران

زندگی های مامان سلام اوایل تیرماه با اصرار خاله نوشین ، به همراه مامان نازی و پدرجون رفتیم تهران . خیلی خوش گذشت ، خاله جون مثل همیشه خیلی زحمت کشید . شما هم توی راه بهتر از گذشته بودین و زیاد اذیتمون نکردین . خداراشکر فکر کنم دیگه وقتش رسیده که باهم همسفر بشیم  و به مسافرت بریم پارک ملت کاخ سعدآباد آخر شب و جایی که شما  تو خونه خاله نوشین برای خوابتون پیدا کردین !!!!! ر     ...
28 تير 1393

نقاشی های زیبای آریسا در سه سالگی

سلام عشقای قشنگم این روزا نقاشی های آریسا خیلی با معنی و قشنگ شده ، پارسا عشق مامان هنوز نقاشی هاش درحد خط خطی کردن بود و الان به مرحله کشیدن خط های بسته رسیده ، سعی میکنه دایره رسم کنه و یه صورت بکشه اما چنان این دایره هه کشیده  میشه که خودش میگه هویج کشیدم منم تشویقش میکنم تا انشاالله پسرک خوشگلم هم مثل دخملم  نقاشیش راه بیفته . طبیعیه چون دخترا معمولا از نظر رشد عقلی جلوتر از پسرها هستند  و به همین دلیل هم هست که زودتر به تکلیف میرسند . پس هیچ جای نگرانی نیست مامان ندا بابا پیمان پارسا و آریسا من ناراحت بودم ،این نقاشی را آریسا برای من کشید ، چسبوند روی روزنامه بعنوا...
26 تير 1393

تولد سه سالگی

  تولدتون مبارک همه زندگی های من     کارت دعوت تولد سه سالگی کیک تولد سه سالگی دو عدد فرشته سه ساله که برای عکس ژست گرفتند دوعدد عشق ، نفس ، زندگی نگاه های مشکوک به کیک و افکار مخربانه در مغزهای کوچولو و اجرا کردن افکار مخربانه در سه ثانیه تولدتون مبارررررررررک عشقای من ، امیدوارم به همه آرزوهای قشنگتون برسید میز و صندلی کوچولو هدیه خاله زهراجون که شماها خیلی دوستشون داشتید این هم تولد دوم ، خانه باباجون و مادرجون هدیه عمه جون و امیررضاجون - لباس هایی هم که پوشیدین هدیه خاله جون شهناز ...
30 خرداد 1393

سه سالگیییییییییییییی

سلام نفس های مامان سه سالگی تون مباررررررررررررک عشقای من دیگه سه ساله شدین ، با اینکه در این سه سال خیییلی برای بزرگ کردن شما اذیت شدم و سختی کشیدم اما بااین وجود خیلی زودگذشت . انگار همین دیروز بود که تازه متولد شدین و شور و نشاط را به خونه ی ما آوردین . امیدوارم همیشه درپناه خدای بزرگ شاد و سلامت باشید و به همه ی آرزوهاتون برسید . تنها خواسته من از شما اینه که هیچ وقت همدیگه را تنها نذارین و همیشه پشتیبان هم و درکنار هم باشید . خیلی دوستون دارم این هم از گل واژه هایی که میگین و من میخوام بخورمتون : آریسا : * اس گرد = اسکیت * من خیلی شیک و "سفت " شدم = من خیلی شیک و "ست "...
29 خرداد 1393

پاسخ به نظرات دوستان

سلام گوگولی های من امروز تعطیله  و شما دوتا یک ساعت رفتین با باباپیمان بیرون ، من  هم ازفرصت استفاده کردم و اومدم کلی از کامنت ها ی دوستان عزیزی که به ما لطف داشتن و نظرداده بودن را جواب دادم . انگار یه بار سنگینی از رودوشم برداشته شد . خیلی ناراحت بودم که بدون جواب مونده  بودن . دوستان عزیزم منو ببخشید بخدا این فسقلیا خیلی وروجکن   ...
15 خرداد 1393

35 ماهگی (دوسال و یازده ماهگی)

سلام فسقلای شکلاتی من 35 ماهگی تون مبارررررررررک فقط یک ماه دیگه تا تولد سه سالگی تون مونده عشقای مامان ، به حدی شیطون شدین که فرصتی برای ثبت خاطراتتون برام نمیمونه . فقط بگم که خیلی بیش ازپیش به هم وابسته شدید و البته ضرب المثل "دور نرو دل ندارم ، نزدیک نیا چشم ندارم" کاملا درمورد شما صدق میکنه چون طاقت دوری هم را ندارید و وقتی هم به هم هستید یه ببببببببببببند دارید دعوا میکنید ولی کافیه من یکی تون را تنبیه یا سرزنش کنم ، اون یکی به شدت ازش دفاع میکنه . امیررضا و عمه جون آبله مرغون گرفتن و ما خیلی نگران بودیم که شماها هم بگیرید اما خداراشکر به خیرگذشت و عمه و امیررضا هم خوب شدند . دیگه این که ، شیرین...
30 ارديبهشت 1393